۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

مهدویت و دموکراسی - بخش سوم: پوپر و آخرالزمان‌گرایی احمدی‌نژادی

پوپر در کتاب جامعه‌ی باز و دشمنان آن1 (به اختصار جامعه‌ی باز) به نقد روی‌کردهای اتوپیایی و تاریخ‌باور به سیاست و تقابل چنین رویکردهایی با دموکراسی پرداخته است. این کتاب در دفاع از عقلانیت و آزادی در برابر ایدئولوژی‌های فاشیسم و نازیسم در اروپای زمان جنگ جهانی دوم نگاشته شده است.

بگذارید یک آزمایش فکری ترتیب دهیم و فرض کنیم پوپر زنده بود و با آخرالزمان‌گرایی احمدی‌نژاد که در سخنان او در مجمع عمومی سازمان ملل امسال هویداست مواجه می‌شد. نقد احتمالی پوپر بر این ایدئولوژی آخرالزمان‌گرا، که من آن را «احمدی‌نژادیسم» می‌نامم، چه می‌بود؟ آن‌چه در این نوشتار می‌آید پاسخ به این پرسش از منظر فلسفه‌ی سیاسی پوپر در کتاب جامعه‌ی باز است.

احمدی‌نژاد در سخن‌رانی در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک فاز دیگری از مهدویت سیاسی و آخرالزمان‌گرایی حکومت اسلامی ایران را نشان داد. او از تقابل ریشه‌ای دو جریان خیر و جریان شر در جهان امروزی خبر دارد و این‌که:

«دوران تحمیل اندیشه‌ی سرمایه‌داریِ بی‌عاطفه و تحمیل سلیقه و علاقه‌ی یک گروه خاص بر جامعه‌ی جهانی، توسعه‌ی سلطه‌ بر جهان به نام جهانی‌سازی و عصرِ برپایی امپراطوری‌ها به پایان رسیده است.»

و «اغلب ملت‌ها و از جمله مردم آمریکا در انتظار تغییرات گسترده، عمیق و واقعی هستند» و «یک اقلیت محض [یهودی‌ها و صهیونیست‌ها] با یک شبکه‌ی پیچیده با طراحی غیرانسانی، بر اقتصاد و سیاست و فرهنگِ‌ بخش‌های مهمی از جهان حاکم» است.

«اندیشه‌ی لیبرالیستی و سرمایه‌داری سلطه‌گر که انسان را از اخلاق و آسمان جدا می‌کند، نه‌تنها سعادت را به ارمغان نمی‌آورد بل‌که خود عامل بدبختی‌ها و از جمله جنگ‌ها و فقرها و محرومیت‌هاست.» «به لطف خدا همچنان که مارکسیسم به تاریخ پیوست، سرمایه‌داریِ توسعه طلب نیز به تاریخ سپرده خواهد شد.»

و «امروز باید با یک تعهد جمعی، در برابر وضع موجود قیام کنیم.» «دورانی خواهد آمد که عدالت همه‌گیر و جهان‌شمول می‌شود ... و راه کمال معنوی انسان گشوده و سیر او به سوی خدایی‌شدن و تجلی اسماء الهی محقق» می‌شود و « این‌ها همه در سایه‌ی حاکمیت انسان کامل، آخرین ذخیره‌ی خداوند، فرزندی از نسل پیامبر گرامی اسلام یعنی حضرت مهدی (علیه السلام) محقق خواهد شد که خواهد آمد و حضرت مسیح ابن مریم (علیهما السلام) و انسان‌های صالح دیگر نیز او را در این ماموریت بزرگ جهانی همراهی خواهند فرمود.»

و «با کمک انسان‌های مومن و صالح همه‌ی آرزوهای تاریخی بشر برای آزادی، کمال، رشد، امنیت و آرامش، صلح و زیبایی را به هم‌راه خواهند آورد.» پس: «بیایید در انتظار آن دوران زیبا و در تعهدی جمعی، سهمی مناسب در فراهم‌کردن بسترها و مقدمات برای ساختن این آینده بر عهده بگیریم.2»

سخنان فوق از اندیشه‌ای آخرالزمانی، اتوپیایی و مبتنی بر مهدویت سیاسی حکایت می‌کنند که البته این‌بار به علت موضع ضعف گوینده‌اش به دنبال خیزش جنبش سبز مردم پس از انتخابات متقلبانه و خون‌بار ۲۲ خرداد، به‌جای ادبیات تهاجمی همیشگی گوینده جامه‌ای از الفاظ زیبا و ملایم و بشردوستانه به خود پوشیده‌اند.

چنان‌که از جملات فوق که صورتی از سخنان همیشگی گوینده‌اند برمی‌آید، احمدی‌نژاد به نوعی تاریخ‌باوری3 و جبر تاریخی4 معتقد است. تاریخ‌باوران معتقدند که نیرویی نامرئی عمل‌کرد انسان‌ها را در طول تاریخ هدایت می‌کند و فارغ از اراده‌ی آن‌ها سرنوشت محتومی را در آینده برای آن‌ها رقم می‌زند.

در تاریخ‌باوریِ احمدی‌نژاد و استاد ایشان آقای مصباح یزدی این نیروی نامرئی دو صورت دارد که غیرخودی‌ها و خودی‌ها را در بر می‌گیرد: در مورد غربی‌ها (به خصوص دول آمریکا و اسرائیل) و لیبرال‌ها و سکولارهای معاند و سرمایه‌دارها و مخالفین نظام جمهوری اسلامی آن‌ها را مغضوبانه به نابودی هدایت می‌کند و در مورد جریان حق یعنی جمهوری اسلامی و مدافعان آن (از قبیل حماس و حزب‌الله لبنان و ونزوئلا و برخی کشورهای فقیر) آن‌ها را به صلاح و رستگاری و پیروزی و غلبه‌ی نهایی هدایت می‌کند.

جمهوری اسلامی و مدافعان آن موید به الطاف الهی و تائیدات امام غایب‌اند و در پایان تاریخ (یا همان آخرالزمان که از دید معتقدان به این عقیده نزدیک است) شیطان بزرگ و اسرائیل و سایر مظاهر غرب و نظام سرمایه‌داری نابود خواهند شد. براین اساس فارغ از اراده‌ی غربی‌ها و مردمان آمریکا و اسرائیل سرنوشت محتومی در آینده‌ی تاریخ در انتظار دول این کشورهاست.

این عقاید هرقدر هم از دید ما خنده‌دار به نظر برسند، در ذهن کسانی چون احمدی‌نژاد حضور دارند و با جستجویی در اینترنت می‌توان شواهد بسیاری برای آن یافت. ایدئولوژی احمدی‌نژادیسم و مصباحیه دنیا را صفر و یکی می‌بیند و آن را به جریان خیر و جریان شر، دوست و دشمن و خودی و غیرخودی تقسیم می‌کند.

درنقطه‌ی مقابل، پوپر معتقد است آینده‌ی تاریخ بشر کاملاً باز است و تماما به نحوه‌ی عمل‌کرد خود انسان‌ها بستگی دارد. براساس نظر پوپر «انسان صاحب تقدیر خویش است، و این بدان معناست که ما انسان‌ها مطابق اهداف‌مان می‌توانیم تاریخ بشر را تحت تاثیر قرار دهیم یا عوض کنیم، همان‌طور که چهره‌ی زمین را [با انقلاب علمی و تکنولوژیکی و فلسفی] عوض کرده‌ایم.5» و «آینده تماماً به خود ما بستگی دارد و ما در بند هیچ جبرتاریخی نیستیم.6»


نقد پوپر بر جبرگرایی تاریخی در راستای باور او به فردگرایی روش‌شناختی7 صورت گرفته است. فردگرایی روش‌شناختی یعنی اعتقاد به این‌که تمام پدیده‌های اجتماعی را در نهایت باید بر اساس اعمال و افکار و گرایش‌های افراد بشری تو ضیح داده شوند نه اموری ورای اعمال و افکار و امیال بشر مانند دست‌های غیبی.8 فردگرایی روش‌شناختی با قرائت نواندیشان دینی مانند سروش، مجتهد شبستری، ملکیان، حجاریان و کدیور از دین کاملاً سازگار است. این باور پوپر که «آینده تماماً به خود ما بستگی دارد» را می‌توان در هماهنگی با آیه‌ای از قرآن دانست که در آن سرنوشت اقوام بشری تماما منوط به اراده‌ی انسان‌ها دانسته شده است: «ان الله لا یغیر ما بقوم ٍ حتی یغیروا ما بانفسهم (خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آن‌که خودشان سرنوشت خویش راعوض کنند). [9]»

اگر پرسیده شود پس تکلیف اراده‌ی الهی، که در اندیشه‌ی دینی جای‌گاه مهمی در حیات انسان‌ها دارد، در تاریخ چه می‌شود پاسخ آن‌ست که در این قرائت از دین خداوند اگر اراده کند که در تاریخ مداخله کند از طریق تاثیر بر اراده و اندیشه‌ی تک‌تک انسان‌ها این کار را انجام می‌دهد نه از طریق عواملی مغایر و ورای اراده‌ی جمعی انسان‌ها.

به عبارت دیگر بر خلاف جمع‌گرایی احمدی‌نژاد و مصباح یزدی که در آن عملاً تاریخ هویتی مستقل از اراده‌ی تک‌تک انسان‌ها دارد، طرف‌داران فردگرایی روش‌شناختی در میان نواندیشان دینی بر عدم وجود هویتی مستقل از اراده‌ی انسان‌ها موثر بر تاریخ تاکید دارند و آن را مغایر دین نمی‌دانند. یعنی قرائت نواندیشانه و دموکراتیک نواندیشان دینی از دین با فردگرایی روش‌شناختی سازگارست.

پوپر معتقد است تاریخ‌باوری به جزم‌اندیشی منجر می‌شود چرا که مدینه‌ی فاضله‌ی تاریخ‌باوران بر اساس قوانینی اداره می‌شود که ورای نقد و مسلم فرض می‌شوند.10 اگر احادیث میلیتاریستی در مورد امام زمان را لااقل تا درجه‌ای مورد قبول نمایندگان تفکر آخرالزمانی احمدی‌نژادیستی بدانیم نقد پوپر را می‌توان به این جریان هم بسط داد.

در مدینه‌ی فاضله‌ی احمدی‌نژاد و مصباح یزدی علی‌القاعده چندان جایی برای نقد و پرسش‌گری در مورد احکامی که جامعه‌ی اسلامی توسط آن‌ها اداره می‌شود وجود ندارد، چون قوانین اعمال‌شده از طرف حاکمان حقیقت محض و از طرف خداوند دانسته می‌شوند.11

پوپر اما در نقطه‌ی مقابل طرف‌دار عقل‌گرایی انتقادی و منتقد این نوع جزم‌اندیشی است. او عقل‌گرایی انتقادی را چنین تعریف می‌کند: «آمادگی برای شنیدن استدلالات انتقادی و یادگیری از تجربه. باور عمیق به این‌که ممکن است من بر خطا باشم و تو بر صواب و با کوشش ممکن است بتوانیم به حقیقت نزدیک‌تر شویم.12»

در عقل‌گرایی انتقادی حقیقت منحصر به مذهب من، نژاد من و خانواده‌ و تبار من نیست. عقل به تساوی میان انسان‌ها تقسیم شده است و عده‌ای محدود بهره‌ی ویژه‌ای از آن ندارند. پوپر منتقد افلاطون است آن‌جا که افلاطون معتقد بود خدایان و عده‌ی بسیار قلیلی، یعنی فیلسوف‌شاه‌ها، عقلی مافوق و برتر از مردم عادی دارند.

شاید بتوان نظریه‌ی ولایت مطلقه‌ی فقیه را هم که مورد دفاع آخرالزمان‌گرایان شیعه مانند مصباح یزدی و احمدی‌نژاد است نوعی نظریه‌ی افلاطونی در مورد حقیقت و حکومت دانست. افلاطون هم در نظریه‌ی سیاسی‌اش آن‌جا که از حق «فیلسوفان الهی» برای حکومت سخن می‌راند، از نوعی حکومت دینی (البته دین در معنای عام آن که شامل ادیان یونان باستان هم بشود و نه دین به معنای خاص اسلام یا مسیحیت و غیره) دفاع می‌کند که در آن حاکمان صاحب عقولی مافوق مردم عادی دانسته می‌شوند.

در نظریه‌ی سیاسی افلاطون خواص (یا همان فیلسوفان) حق حکومت بر عوام (بقیه‌ی مردم) را دارند چرا که فهم‌شان برتر از عوام است. نظریه‌ی ولایت فقیه هم از حق «فقیهان الهی» برای حکومت دفاع می‌کند و عقل و خرد فقیهان را ما فوق عقل و خرد بقیه‌ی مردم می‌نشاند.

بر این اساس می‌توان ادعا کرد نظریه‌ی ولایت فقیه نوعی قرائت فقهی از نظریه‌ی سیاسی افلاطون است. بر طبق نظریه‌ی افلاطون حکومت حقِ فیلسوف‌هایی است که به دانش‌هایی متصل به مقامات الهی13 دسترسی دارند که بر انسان‌های غیرفیلسوف مخفی است.

برطبق نظریه‌ی ولایت فقیه، حکومت هم حق انحصاری فقهاست؛ به خاطر اشراف آن‌ها به علم فقه است که طبق این نظریه‌ی اعظمِ علوم الهی و علمی تنها فقها با آن دسترسی دارند. کلمه‌ی ولایت در عبارت ولایت فقیه البته به قول عبدالکریم سروش نوعی مقام عرفانی هم به ولی فقیه می‌دهد و او را واجد دست‌یابی به پاره‌ای علوم خفیه‌ی عرفانی می‌شمرد.14

درست مانند فیلسوف شاه افلاطون که عارف به آگاهی عرفانی و علوم خفیه دانسته شده است و از این رو عقل او برتر از عقل بقیه‌ی مردمان است. اما عقل‌گراییِ انتقادی پوپر مخالف این نوع نسبت‌دادن عقول ویژه به حاکمان است و آن‌را مغایر دموکراسی می‌داند.15

در دموکراسی حکومت حق هیچ کلاس یا طبقه‌ای اعم از فیلسوفان یا فقیهان نیست چراکه عقل تمام مردمان یکسان فرض می‌شود.16 در لیبرال دموکراسی پوپری کسی بر اساس موید به الطاف خفیه‌ی الهی شمرده‌شدن و ارتباط با امام زمان مستحق حکومت شمرده نمی‌شود. مشروعیت‌بخشی به حکومت بر اساس نسبت‌دادن مقامات عرفانی به حاکمان نارواست و واردکردن عرفان در سیاست هم به سیاست لطمه می‌زند و هم به عرفان.

پوپر میان دو نوع عرفان تمییز قائل می‌شود: عرفانی که وارد سیاست می‌شود و بر اساس آن حق ویژه‌ای برای حکومت به افرادی داده می‌شود که بنا بر ادعا موید به الطاف الهی و روح‌القدس‌اند. این نوع عرفان به استبداد می‌انجامد.

نوع دیگر عرفان، عرفانی است که در هنر و شعر و موسیقی و ادبیات خود را نشان می‌دهد. چنین عرفانی منافاتی با آزادی‌خواهی ندارد.17 پوپر معتقد است تاریخ‌باوری معمولاً با عرفانِ سیاست‌زده‌ی نوع اول هم‌راه است و از آن مشروعیت کسب می‌کند. اتفاقاً احمدی‌نژادیسم و مصباحیسم هم با نوعی عرفانِ آمیخته به سیاست هم‌راه‌اند و از آن کسب مشروعیت می‌کنند و از این رو منافی عقل‌گرایی انتقادی است.

داستان هاله‌ی نور احمدی‌نژاد در یکی از سفرهای قبلی‌اش به نیویورک و نقل آن به آقای جوادی آملی را در اثبات آمیختگی عرفان و سیاست در تفکر احمدی‌نژاد به یاد آورید. اعتقاد به هاله‌ی نور تنها در بستر نوع خاصی از عرفان شکل می‌گیرد که در آن کرامات خاصی به افرادی که مرتبط با امام زمان‌اند نسبت داده می‌شود.

بر این اساس احمدی‌نژاد خود را در نقش منجی‌ای می‌بیند که برای ظهور منجی بزرگ‌تر (امام زمان) مقدمه‌سازی می‌کند. آمیختگی نوعی عرفان با سیاست در تفکر مصباح هم به‌راحتی با مطالعه‌ی آثار او قابل فهم است.

مصباح یزدی هم احمدی‌نژاد را برگزیده می‌داند. در کتاب «گفتمان مصباح» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده، مصباح یزدی با واسطه از قول شخصی که احمدی‌نژاد را نمی‌شناخته نقل می‌کند که قبل از انتخابات ریاست جمهوری نهم شب بیست‌ و سوم ماه رمضان در حال احیا، پیش از نیمه‌شب به خواب می‌رود. در خواب به او ندا می‌شود که بلند شو برای [ریاست جمهوری] احمدی‌نژاد دعا کن، وجود مقدس ولی‌عصر (عج) دارند برای [ریاست جمهوری] احمدی‌نژاد دعا می‌کنند.18

احمدی‌نژاد معتقد به نزدیک‌بودن زمان سقوط سرمایه‌داری جهانی و صهیونیسم است. پوپر اما معتقد است نه با علم و نه با هیچ ابزاری مِن‌جمله دین نمی‌توان به پیش‌بینی آینده‌ی تاریخ پرداخت، چراکه آینده کاملا به اراده‌ی ما انسان‌ها بستگی دارد و پیش‌بینی‌ناشدنی است.

از این منظر می‌توان او را منتقد پیش‌گوییِ آخرالزمانیِ آینده‌ی جهان دانست. آخرالزمان‌گرایان برای پیش‌بینی زمان ظهور و نشان‌دادن ارتباط میان خود و امام زمان گاه‌به‌گاه به روایات موسوم به علایم ظهور در میان کتب حدیث شیعه استناد می‌کنند و علایم آخرالزمان در آن روایات را به شرایط روز ایران و قدرت‌های جهانی تطبیق می‌دهند و از نزدیک‌بودن ظهور خبر می‌دهند.

به عنوان نمونه، برخی از آن‌ها قائل به این‌همانی سید خراسانی روایات آخرالزمان با رهبر کنونی جمهوری اسلامی هستند.19 احمدی‌نژاد صریحاً بارها مستقیم یا غیرمستقیم اشاره کرده که دولت او مقدمه‌‌چین ظهور امام زمان است.

مثلاً او در آبان ۸۷ یکی از نشانه‌های ظهور را «زمزمه‌شدن نام حضرت مهدی در جهان» عنوان کرد20 و در مراسم ادای سوگند ریاست جمهوری در چهاردهم مرداد ماه ۸۸ هم به نوعی پیش‌گویی نزدیکی ظهور پرداخت:

«به قله‌ها، راه نورانی و آرمان‌های بلند الهی بنگریم و از جزئیات دست و پا گیر و حواس‌پرتی‌ها عبور کنیم. باور کنیم می‌توانیم. باور کنیم که حاکمیت عدالت و صلح در راه است. شمیم عطر گل محمدی و فرزند برومند پیامبر عظیم‌الشان اسلام (ص) حضرت ولی‌عصر (عج) در عالم پیچیده است. صبح درخشان بشریت نزدیک است. بیایید سپیده را در انتظار طلوع خورشید باور کنیم. ما می‌توانیم.»

او در پایان سخنان خود این دو بیت شعر را قرائت کرد که تحلیل آن‌ها مهم است:

«ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم / در خرمن سیاه اهریمن سیاوشیم / در انتظار رویت آن مهر آخرین / در مجمر سپیده‌ی سپندی بر آتشیم. [21]»

احمدی‌نژاد چنان‌که از ابیات فوق پیداست ظاهراً در ذهن خویش خود را در نقش فرماندهی می‌داند که سیاوش‌وار و رستم‌گون و فرهادصفت و آرش‌وار (دقت کنیم که تمام این شخصیت‌ها حماسی‌اند) به جنگی آخرالزمانی در برابر اهریمن یعنی سرمایه‌داری غرب، سکولاریزم، صهیونیسم و طرف‌داران‌شان رفته است و برای طلوع صبح درخشان بشریت و ظهور امام زمان مقدمه‌چینی می‌کند.

او از این منظر سایر امور را «جزئیات دست و پا گیر و حواس‌پرتی‌ها»یی می‌داند که آخرالزمانی‌ها را از توجه به مسئله‌ی اصلی که مقدمه‌چینی برای ظهور امام زمان است باز می‌دارد.

چنین عقایدی را آشکارا می‌توان از منظر پوپری نقد کرد. پوپر معتقد است پیش‌بینی اتوپیایی و جبرگرایانه‌ی آینده‌ی تاریخ بشر به هیچ متد و روشی امکان‌پذیر نیست و آینده کاملا باز است. اتفاقا عدم امکان پیش‌بینی آینده و زمان ظهور امام زمان در مهدویت غیرآخرالزمانی و سنتی‌تر هم مورد تائید و تاکید قرار گرفته است.

در حدیثی از امام زمان نقل شده است که «زمان ظهور و فرج ما با خداست، و تعیین‌کنندگان وقت ظهور، دروغ‌گویان‌اند.22» حجه‌الاسلام و المسلمین ناطق نوری از روحانیون بلندپایه‌ی کشورمان که از قضا امسال به هم‌راه سید محمد خاتمی اجازه‌ی سخن‌رانی در مراسم شب قدر در مرقد امام خمینی را نیافت، در سخنرانی شب ۱۹ رمضان سال ۸۷ خود با استناد به روایاتی در مورد ظهور امام غایب در نقد آخرالزمان‌گرایان گفته بود:

«هرس بگوید من خبر دارم که آقا چه موقع ظهور می‌کند دروغ می‌گوید و هرکس ادعا می‌کند که ارتباطی دارد و می‌داند آقا همین روزها یا سال‌ها ظهور می‌کند مزخرف می‌گوید. یکی از نشانه‌های ظهور این است که در زمین پر از ظلم می‌شود ولی معلوم نیست آن ظلمی که مدنظر است چه زمانی واقع می‌شود. [23]»


نتیجه‌گیری

«جامعه‌ی باز و دشمنان آن» کتابی بسیار متناسب با شرایط کنونی ایران است چراکه بر اساس آن می‌توان به نقد شرایط کنونی کشور پرداخت. احمدی‌نژاد امسال در مجمع عمومی سازمان ملل درنیویورک گفت که «ملت ایران با پشت سر گذاشتن انتخاباتی بسیار با شکوه و کاملا آزاد فصل نوینی را برای شکوفایی ملی و تعاملات گسترده‌تر جهانی رقم زده‌اند و با رای قاطع، بار سنگین مسئولیت را بر دوش این‌جانب نهاده‌اند» و نظام جمهوری اسلامی ایران را «یکی از مردمی‌ترین حکومت‌های مترقی جهان» خواند.24

ولی از دید پوپر، موعودگرایی احمدی‌نژاد و مصباح مستلزم جواز انحصاری حکومت اقلیتی است که خود را حق مطلق می‌داند، حقی که برای همگان است. در چنین مدلی هرگونه تلاشی برای تغییر حاکمان به برخورد خشن از سوی حکومت منجر می‌شود، چراکه حکومت یا اصطلاحا «نظام» مظهر حق و مخالفان آن مظهر باطل دانسته می‌شوند.

از نظر پوپر دموکراسی یعنی آن‌که بتوان حاکمان را بدون ریختن خون مردم عوض کرد.25 مردم ایران در انتخابات ۲۲ خرداد با رای سبزشان به موسوی خیز بلندی برداشتند تا احمدی‌نژاد را عوض کنند.

برخورد خشن و خونین با مردم معترض به نتایج انتخابات و بازداشت ده‌ها فعال سیاسی اصلاح‌طلب از حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود که تنها جرم‌شان تلاش برای جذب آرا به کمپین مهندس موسوی بود؛ این برخوردهای خشن و خونین معیاری برای میزان دموکراتیک‌بودن نظام جمهوری اسلامی و مبلغان مهدویت سیاسی در ایران است. هرچقدر احمدی‌نژاد و سایر مقامات جمهوری اسلامی «نظام» را مردمی‌ترین حکومت جهان بخوانند فرقی در این واقعیت حاصل نمی‌شود.

نکته‌ی پایانی آن‌که هیچ‌کدام از نقدهای پوپر بر تاریخ‌‌باوری و مهدویت سیاسی به تز «مهدویت عرفانی» وارد نیست. مهدویت عرفانی به عرفان به معنای دوم در تقسیم‌بندی پوپر، یعنی عرفان به‌مثابه‌ی تجربه‌ی زیبایی‌شناختی، نزدیک است و به مهدویت به‌مثابه احیای تجربه‌های دینی پیامبرانه در دوران مدرن می‌نگرد.26

این مهدویت برخلاف آخرالزمان‌گرایی احمدی‌نژادیسم یا مصباح یزدی سیاست‌زده نیست، تمام دنیا را به خودی و غیرخودی و دوست و دشمن تقسیم نمی‌کند، انسان‌گراست و حتی با لیبرال دموکراسی به عنوان حکومتی که به‌طور نسبی و در مقام مقایسه با سایر اشکال حکومت، عادلانه‌ترین شکل حکومت اختراع شده توسط بشر است، سرسازگاری دارد.


پانوشت‌ها:

۱. Popper, Karl, The Open Society And Its Enemies, vols1& 2, 1952, Routledge & Kegan Paul.

۲. به نقل از سایت احمدی نژاد: http://www.president.ir/fa/?ArtID=17912

۳. Historicism

۴. Historical Determinism

۵. جامعه‌ی باز، به نقل از
Aiken, Henry David, Review Works: The Open Society and Its Enemies, in Journal of Philosophy, Vol.44, N.17, 1947.

۶.منبع قبلی

۷. Methodological Individualism

۸. Holism and Individualism in History and Social Science, R. Bhargava, Routlege Encyclopedia of Philosophy.

۹. سوره‌ی کهف، آیه‌ی ۱۱

۱۰. Ryle, Gilbert, Review Works: The Open Society and Its Enemies, Mind, Vol 56, No.222, Page 167-172

۱۱.نگارنده در مقا‌یله قبلی مهدویت و دموکراسی با عنوان «تصویر میلیتاریستی از امام زمان و عدالت بین‌الملل» به نقد و بررسی مفصل احادیث میلیتاریستی در مورد امام زمان از منظر برون‌دینی و درون‌دینی پرداخته است. رجوع کنید به:
http://zamaaneh.com/idea/2009/09/post_554.html

۱۲. The Open Society, 1952, p225.

۱۳. divine

۱۴. نگا: «ولایت باطنی، ولایت سیاسی» در بسط تجربه‌ی نبوی، انتشارات صراط، ۱۳۷۸

۱۵. The Open Society, 1952, Vol 2, pp 235-236.

۱۶. دموکراسی یعنی آن‌که «حکومت مردم، توسط مردم، برای مردم» را به‌ترین و قابل‌دفاع‌ترین نوع حکومت به شمار آوریم. نگا: مدخل فلسفه سیاسی افلاطون در دایره‌المعارف اینترنتی فلسفه
http://www.iep.utm.edu/platopol/

۱۷. The Open Society, 1952, Vol 2, p.243.

۱۸. گفتمان مصباح ، ۱۳۸۴، ص ۸۸۲ به نقل از«دو مصباح در یک گفتمان»، وبلاگ فرید مدرسی
http://faridmod.blogfa.com/post-328.aspx

۱۹. بر اساس روایات مربوط به سید خراسانی قیام سید خراسانی یکی از علایم و نشانه‌های ظهور مهدی موعود معرفی شده است و روایاتی در این زمینه نظیر روایت ذیل وجود دارد «خروج خراسانی،‌ سفیانی و یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز است.» خراسانی به رهبر انقلاب اسلامی، سفیانی به فرماندهی سوری که از طرف دولت اسرائیل حمایت می‌شود و یمانی به سید حسن نصرالله انطباق داده می‌شود.
بر اساس روایات سید خراسانی قیام او از مشرق زمین آغاز و به سوی عراق به پیش می‌رود. قیام او پس از قیام مردی از قم برای برقراری حکومت اسلامی صورت می‌گیرد که آن مرد و آن قیام به امام خمینی و انقلاب اسلامی ۵۷ نسبت داده می‌شوند. فرماندهی نظامی سپاه سید خراسانی را بنا بر این روایات مردی بنام شعیب بن صالح به عهده دارد که این فرمانده از سوی آخرالزمانی‌ها بر احمدی‌نژاد اطباق داده می‌شود.

نبرد سختی بین سپاه خراسانی و سفیانی یعنی دشمن اصلی امام زمان (که از طرف اسرائیل شدیداً حمایت می‌شود) در می‌گیرد و خراسانی فاتح میدان خواهد بود و سرانجام نیز با امام زمان ـ علیه السلام ـ بیعت می‌کند. سید هاشمی، خراسانی، حسنی و حسینی عناوینی هستند که در روایات و مباحث مربوط به قیام خراسانی او با آن‌ها توصیف شده است. در مورد روایات سید خراسانی به عنوان مثال نگاه کنید به آدرس زیر: http://www.andisheqom.com/Files/mahdi.php?idVeiw=1774&level=4&subid=1774&page=2

با این حال بسیاری ازروایات مانند روایت سید خراسانی که مورد استناد آخرالزمانی‌ها هستند از دیدگاه دینی قابل استناد نیستند. برای مطالعه‌ی یک اثر در نقد تاریخی روایات دروغین مربوط به نشانه‌های ظهور مراجعه کنید به : تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور، مصطفی صادقی، قم: پژوهش‌گاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۵. نویسنده در این کتاب معتقد است که برخی حوادث تاریخی که تصور می‌شود نشانه‌های ظهورند ساخته‌ی اسماعیلیه و زیدیه و ... برای مهدی‌های دروغین روزگاران پیشین‌اند.

برخی نشانه‌هایی که در این کتاب، مورد بررسی قرار گرفته‌اند، عبارت‌اند از: پرچم‌های سیاه خراسان، صیحه‌ی آسمانی، ظهور حَسَنی، خروج سفیانی، کشته‌شدن نفس زکیه، قیام خراسانی، طلوع خورشید از مغرب، و... گزارش کتاب به نقل از: http://www.hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=5529&id=52469.

۲۰. به نقل از http://www.deutsche-welle.de/dw/article/0,,4550519,00.html

۲۱. به نقل از تابناک در این آدرس
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=58369

۲۲.(بحار الأنوار ، ج 53، ص 181 ) به نقل از http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/ImamZaman/veladat/85/55Revayat.aspx

۲۳. به نقل از:
http://www.ebtekarnews.com/Ebtekar/News.aspx?NID=37493

۲۴. به نقل از سایت احمدی نژاد

۲۵. The Open Society, Chapter 19: The Social Revolution

۲۶. نگا به مقاله سروش با عنوان «مهدویت و احیای دین» در:
http://www.drsoroush.com/English/By_DrSoroush/E-CMB-TheSaviourAndReligiousRevival.html

البته تجربه‌ی زیبایی‌شناختی‌بودن منافی آفاقی و ابجکتیوبودن آگاهی عرفانی نیست و انفسی و سابجکتیوبودن آن را نتیجه نمی‌دهد. برای توضیح بیش‌تر نگا: عرفان و فلسفه، استیس، ترجمه‌ی بهاالدین خرمشاهی، انتشارات سروش.


لینک همین مطلب در وبگاه رادیو زمانه

۱۳۸۸ شهریور ۱۲, پنجشنبه

مهدویت و دموکراسی ـ قسمت دوم: تصویر میلیتاریستی از امام زمان و عدالت بین‌الملل

اشاره شد مهدویت سیاسی از ارکان نظریه‌ی سیاسی جمهوری اسلامی در زمان حاضر است و برای واکاوی آن‌چه در ایران در روزهای پس از تقلبِ عظیم در انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد می‌گذرد، باید به نقد و عیارسنجی مهدویت سیاسی (که چنان‌که اشاره شد متمایز از مهدویت عرفانی است) پرداخت.

دراین نوشتار در چارچوب نظریه‌ی قانون مللِ جان راولز در روابط بین‌الملل1 تبعات سیاسی تصویر نظامی از امام زمان (ع) در برخی از روایات شیعه را بررسی می‌کنم و نشان می‌دهم تصویر میلیتاریستی و نظامی که در این روایات از مهدی موعود ترسیم می‌شود به‌جز تناقض درون‌دینی با سنت رحمانی پیامبر اسلام، از منظر برون‌دینی نافی حقوق بشر و تعریف حقوق بشری از عدالت در روابط بین‌الملل است و به نوعی رئالیسم سیاسی2 بنیادگرایانه3 در روابط بین‌الملل می‌انجامد.

روایات میلیتاریستی در مورد امام زمان

در برخی روایات (احتمالاً تا حد زیادی جعل‌شده) مربوط به زمان ظهور تصویر میلیتاریستی و خشنی از امام زمان ترسیم می‌شود. روایات مورد بررسی امثال این روایات هستند:

«مهدی هر کس به بیست‌سالگی رسیده باشد و احکام دین را درست یاد نگرفته باشد می‌کشد.» (بحار الانوار، جلد ۵۲، تهران، المکتب الاسلامیه، ص ۳۸۲)
«مهدی بدون درخواست مدرک، قضاوت و حکم می‌کند.» (همان، ص ۳۲۵)

«مهدی زناکار همسردار و هرکس زکات ندهد را می‌کشد.» (همان، ص ۳۰۵)

«مهدی در شرق و غرب عالم هر کس مسلمان نشد را می‌کشد.» (همان، ص ۳۴۰).

«او زمین را از نامعتقدان و منکران [اسلام] پاک می‌کند. ... او آن‌قدر از دشمنان خداوند می‌کشد تا خداوند کاملاً خشنود گردد.» (همان، ص ۲۸۳ و یاتی علی الناس ، سید محمود موسوی دهسرخی، قم، انتشارات میر فتاح، ص ۶۵۹)

«مهدی به دوازده‌هزار سرباز خود دستور می‌دهد که "بکشید کسانی را که به دین شما اعتقادی ندارند".» (یاتی علی الناس ،ص ۶۵۹)

«وقتی مهدی ظهور کند، با یهودیان خواهد جنگید و تمام آن‌ها را نابود خواهد کرد. حتی اگر یهودی‌ای پشت یک سنگ پنهان شود، سنگ به سخن می‌آید و می‌گوید: آهای مسلمان! یک یهودی پشت من پنهان است. او را بکش!» (علی ابن حسام الدین معروف به محقق هندی، کنزالعمال، موسسه الرسائل بیروت، ۱۴۰۹، جلد ۱۴، ص ۲۰۴)

یوسف بن یحیی مقدسی شافعی در كتاب عقدالدرر روایت مرسله‌ای را از امیرالمومنین درباره‌ی حوادث رم (رومیه، محل اقامت پاپ) نقل می‌كند و می‌گوید:

«پس مسلمانان، سه تكبیر می‌گویند و مانند ریگ و شن‌های روانی كه از بلندی‌ها فرو می‌ریزند‌، داخل (روم) می‌شوند و در آن‌جا، پانصدهزار جنگجو را می‌كشند و غنائم و اموال را به طور مساوی تقسیم می‌كنند، و به هر یك از آنان، صد هزار دینار و صد كنیز و یا غلام می‌رسد.» (عقدالدرر فی اخبار المنتظر ، ص ۱۸۹ ، باب ۹ ، فصل یک، معجم الاحادیث ، ج سوم، ص ۱۲۴)

بسیاری از این روایات را می‌توان در جلدهای ۵۳ -۵۱ کتاب بحارالانوار فقیه شیعه‌ی محمد باقرمجلسی، که جامع‌ترین (نه لزوماً موثق‌ترین) کتاب روائی شیعه در باب مهدویت است و اتفاقا در دوران سلسله صفویه (زمان شاه سلطان حسین صفوی) و هم‌زمان با ترویج مهدویت سیاسی از سوی مجلسی و حکومت صفویه نگاشته شده است، یافت.4 همین‌طور کتب روائی یاتی علی الناس موسوی دهسرخی و کنزالعمال محقق هندی و عقدالدرر و غیره شامل چنین احادیثی هستند. چنین احادیثی تصویری میلیتاریستی، خشن، نظامی، و نامتسامح نسبت به عقاید متفاوت از امام زمان ترسیم می‌کنند.

تناقض با سنت پیامبر اسلام

بررسی صحت و سقم و وثاقت دینی این روایات باید توسط روحانیون و حدیث‌شناسانی که دغدغه‌ی ارائه‌ی تصویری روزآمد و انسان‌دوستانه از تشیع را ذهن دارند انجام شود و نگارنده تخصصی در حدیث‌شناسی ندارد. در این‌جا تنها به ذکر این نکته بسنده می‌کنیم که احادیث فوق با پاره‌ای دیگر از احادیث در مورد مهدویت در کتب روائی شیعه و با آیات قرآنی و به خصوص با سنت رحمانی پیامبر اسلام کاملاً در تناقضند:

در احادیث شیعه به نقل از پیامبر اسلام آمده است که: «او [مهدی] قدم جای پای من می‌گذارد و هرگز از آن خطا نمی‌كند. (فتوحات مكیه، ج سوم، ص ۳۳۳) و یا «او مردی از تبار من است. بر اساس سنت من پیكار می‌كند، چنان‌كه من بر اساس وحی پیكار نمودم.» (عقد الدرر، ص ۱۷)

در مورد سیره‌ی پیامبر اسلام در قرآن (که اصلی‌ترین منبع مسلمانان است) می‌خوانیم:

«ای پیامبر به موجب رحمت و لطف الهی، تو نسبت به مردم مهربان بوده و اخلاق نرم و ملایمی داری و اگر درشت‌خویی سنگ‌دل بودی همه از دورت پراكنده می‌شدند. پس با آن‌ها همیشه با بردباری و حلم و حُسنِ خلق رفتار كن. برای‌شان آمرزش بخواه. در كارها با ایشان مشورت‌ نما و آن‌گاه كه بر كاری تصمیم گرفتی توكل بر خدا كن. زیرا كه خداوند توكل‌كنندگان بر خویش را دوست دارد. [5]» (سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی ۱۵)

بر اساس سیره‌ی پیامبر اسلام در آیه‌ی فوق احادیثی که تصویری خشونت‌آمیز از امام زمان (ع) ترسیم می‌کنند را باید کاملاً غیراسلامی و ضددینی دانست. پس از ذکر این نکات بگذارید بحث درون‌دینی را به کناری نهیم و از منظری برون‌دینی به بررسی نتایج سیاسی، حقوق بشری و روان‌شناختی احادیثی که تصویری نظامی از امام زمان ترسیم می‌کنند بپردازیم.

تناقض با حقوق بشر و تعریف مدرن از عدالت در روابط بین‌الملل

مشکل احادیث نظامی‌گرایانه در مورد امام زمان زمانی بغرنج‌تر می‌شود که به یاد آوریم بر اساس عقاید شیعه، امام زمان در جهان رسالت گسترش عدالت را دارد. در احادیث شیعه آمده است که: «[مهدی] عدالت را در پهنه‌ی ‌گیتی می‌گستراند و صفا و صمیمیت صدر اسلام را به آن‌ها بازمی‌گرداند.» (منتخب‌الاثر، ص ۴۷۸)

تصویر میلیتاریستی از رفتار امام مهدی در حوزه‌ی سیاست در مواجهه با نامسلمانان و غیرشیعیان با روایت غالب مدرن و معاصر از عدالت در روابط بین‌الملل در تناقض است. جان راولز، فیلسوف سیاسی معاصر و صاحب کتاب معروف نظریه‌ای درباب عدالت6 یکی از نظریه‌پردازانی است که به مسئله‌ی نسبت میان حقوق بشر و عدالت در روابط بین‌الملل پرداخته است.

راولزدر قانون ملل7 سه شرط زیر را برای عادلانه‌بودن رفتار یک ملت در حوزه‌ی روابط میان خود و سایر ملل ذکر می‌کند که بر اساس آن‌ها می‌توان روایات تصویر نظامی از امام زمان را نقد کرد:

۱. عدم تجاوز و تخاصم نظامی به کشورها و ملل دیگر برای گسترش و تحمیل عقیده‌ی خویش (اعم از دینی یا سکولار) و به‌کارگیری روش‌های دیپلماتیک و سایر روش‌های صلح‌آمیز برای نیل به خواسته‌های خود در روابط بین‌الملل به جای روش‌های نظامی. (قانون ملل،۶۴)

از نظر راولز جنگ تنها در دو صورت مجاز است: یکی هنگام دفاع از خود8 در برابر ملل متخاصم و توسعه‌طلب9 (اعم از توسعه‌طلبی و تخاصم به خاطر گسترش دین یا یک ایدئولوژی سکولار، توسعه‌طلبی به خاطر گسترش قلمرو، توسعه‌طلبی برای استعمار ذخایر و ...) و دوم در موارد بسیار خاص برای جلوگیری از نقض بسیار گسترده و سیستماتیک حقوق بشر (مانند کشتن تمام افراد یک نژاد خاص توسط یک نژاد دیگر، کشتن تمام معتقدان به یک آئین توسط معتقدان به یک آئین دیگر) در صورتی‌که اعمال تحریم‌های سیاسی و اقتصادی گروه خاطی و یاغی را از نقض حقوق بشر باز ندارد. (البته تحقق چنین مواردی از نظر راولز واقعاً نادر است)

هیچ حکومتی اخلاقاً مجاز نیست که به دنبال گسترش آئین خود از طریق نظامی باشد و در روابط بین‌الملل برای ایجاد سازگاری میان اسلام و حقوق بشر در روابط بین‌الملل کلمه‌ی اسلامی جهاد را نه به معنای جهاد نظامی برای گسترش اسلام (به‌اصطلاحِ فقها، جهاد ابتدائی) بل‌که به معنای جهاد معنوی و عرفانی (که در سنت اسلامی مورد تاکید بسیار صوفیانی چون مولوی بوده است) می‌بایست تفسیر کرد. ( قانون ملل، ۷۶) راولز در مورد موارد حق جنگ می‌نویسد:

«هیچ حکومتی حق استفاده از جنگ برای تحقق علائق خویش را ندارد. ... با این حال قانون ملل ... به هر ملتی که به یک قانون ملل عادلانه و معقول احترام می‌گذارد، حق دفاع از خود را می دهد. ... البته بسته به آن‌که ملل مختلف چه تصوری از اهداف و مقاصد خود دارند، تفسیر دفاع آن‌ها از خود متفاوت خواهد بود. ... [به عنوان مثال] یک جامعه‌ی لیبرال هنگامی در جنگ برای دفاع از خود وارد می‌شود که بخواهد از آزادی‌های اساسی شهروندان خود و از نهادهای سیاسی دموکراتیک مصرح در قانون اساسی خود محافظت و پاسداری کند. در واقع یک حکومت لیبرال نمی‌تواند به گونه‌ای که منافی عدالت نباشد از شهروندان خود بخواهد که برای به‌دست‌آوردن منافع اقتصادی یا به‌دست‌آوردن منابع طبیعی بیش‌تر یا بدتر از آن برای به‌دست‌آوردن قدرت و سلطه‌ی جهانی جنگ کند. (البته جوامع به اصطلاح لیبرال بعضی وقت‌ها مرتکب چنین اعمالی می‌شوند، ولی این تنها ثابت می‌کنند که جوامع لیبرال هم دچار خطا و خلاف می‌شوند.) هنگامی که یک حکومت به‌دنبال تحقق چنین منافی برای خود باشد، بدین معناست که آن ملت دیگر به قانون ملل پای‌بند نیست و تبدیل به یک حکومت یاغی10 شده است.» (قانون ملل، ص۹۱)

بر اساس بند فوق، راولز بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی در تابستان ۱۹۴۵ توسط هواپیماهای آمریکائی را عملی امپریالیستی، کاملاً غیراخلاقی، ضد حقوق بشر و غیر قابل‌ توجیه می‌دانست.11

۲. رعایت و پاسداری از حقوق اساسی بشر و آزادی‌های مصرح در آن مانند حق حیات، حق آزادی مذهبی، حق برده‌نبودن، حق مالکیت، حق ایمنی از اشغال با زور غیره. (قانون ملل، ۶۵) راولز برای آن‌که نظریه‌اش در عمل قابل تحقق باشد و با مشکل ایده‌آل‌اندیشی مواجه نشود لیستی از حقوق بشر به عنوان شرط عدالت در روابط بین‌الملل ارائه می‌دهد که کوچک‌تر از لیست حقوق مندرج در قانون اساسی‌های لیبرال است. راولز می‌نویسد که حقوق بشر دسته‌ای از حقوق هستند که لزوماً دارای سه شرط زیرند:

«۱. تحقق آن‌ها شرط لازم قابل قبول بودن نهادهای سیاسی و قضائی یک حکومت است. ۲. برآورده‌کردن آن‌ها برای آن‌که مداخله با زور در یک کشور را غیر قابل توجیه کند کافی است. مداخله با زور در امور یک کشور به عنوان مثال به معنای تحریم‌های دیپلماتیک یا اقتصادی و در موارد بسیار شدید ارسال نیروی نظامی است.12 ۳. حقوق بشر حد محدودکننده‌ی تنوع و کثرت میان حکومت‌ها هستند.» (قانون ملل، ص ۸۰)

این بدان معناست که در امور هیچ کشوری نمی‌توان مداخله کرد مگر آن‌که حقوق بشر در آن بطور سیستماتیک نقض شود. به علاوه اگر چه کثرت و تفاوت میان حکومت‌های جهان فی‌نفسه امر نامطلوبی نیست و لزومی ندارد تمام حکومت‌های جهان لیبرال دموکراسی باشند، ولی این کثرت باید حدی داشته باشد و آن حد حقوق بشر است. یعنی حقوق بشر را نمی‌توان قربانی کثرت‌گرائی و نسبی‌گرائی فرهنگی کرد.

۳. مشارکت دادن مردم یا نمایندگان تمام گروه‌های مردم در حکومت بر اساس نوعی سیستم حکومتی مشورتی مانند رای‌دادن یا موارد مشابه. از دید راولز اگرچه شکل ایده‌آل یک نظام حکومتی مشورتی لیبرال دموکراسی است، ولی حکومت‌هایی که لیبرال دموکراسی نیستند ولی حد (به اصطلاح راولز) قابل قبولی [13] از مشورت با مردم را (به اضافه‌ی موارد عدم‌تخاصم و رعایت حقوق بشر) در نظام حکومتی‌شان ترتیب اثر می‌دهند، باید از سوی جامعه‌ی جهانی مورد پذیرش و قبول قرار گیرند. (قانون ملل، ۸۱ -۶۸)

یعنی بر اساس نظر راولز حکومتی که بخواهد عقاید خود را توسط زور و نیروی نظامی گسترش دهد، آزادی‌های مصرح در حقوق بشر را نقض کند و تماماً یک‌طرفه و صرفاً از بالا به پائین و بر اساس رابطه‌ی خواجه و مولا و یا ولی و صغیر و ارباب و رعیت تنظیم شده باشد، در جامعه بین‌المللی نباید مورد تسامح کشورهای لیبرال و قابل قبول قرار گیرد و این کشورها با دخالت از طریق اعمال تحریم‌های مختلف و در موارد نادر ارسال نیروی نظامی باید حکومت قانون‌شکن و یاغی را وادار به سلطه‌طلب‌نبودن و احترام به آزادی‌های مصرح درحقوق بشر کنند.

اگر به احادیث تصویر میلیتاریستی از امام زمان دقت کنیم به الگوئی در روابط بین‌الملل خواهیم رسید که کاملاً منافی تصور راولزی از عدالت در روابط بین‌الملل است. تصویری که مبلغان تصویر میلیتاریستی و نظامی از حضرت قائم ارائه می‌دهند منافی سه شرط راولز در مورد عدالت بین‌الملل است چراکه: اولاً بر اساس این تصویر در زمان ظهوردر پاره‌ای موارد اسلام با قدرت نظامی رواج و غلبه خواهد یافت، حقوق و آزادی‌های بشر در اعتقاد به ادیان و عقاید مختلف جداً نقض خواهد شد و (بر اساس نظریه‌ی مشروعیت الهی حکومت و رد مشروعیت مردمی) رای مردم چندان تاثیری در تعیین سرنوشت‌شان نخواهد داشت.

در نقطه‌ی مقابل نظرات مشابه روالز که در آن‌ها حقوق بشر جای‌گاه ویژه‌ای دارد، نظریه‌های رئالیستی در مورد روابط بین‌الملل وجود دارند. بر اساس رئالیسم سیاسی تنها قاعده‌ی موجود در روابط بین‌الملل آن است که دولت‌ها به دنبال اهداف و منافع خود هستند و دولتی در سطح روابط بین‌الملل حرف آخر را می‌زند که نیروی اقتصادی و نظامی بیش‌تری داشته باشد. در رئالیسم سیاسی بنای روابط بین‌الملل بر اخلاق و حقوق بشر نیست بل‌که بر مبنای علائق و قدرت بازی‌گرهای بین‌المللی است.

به نظر می‌رسد که سیاست خارجی و بین‌المللی که با روایات میلیتاریستی در مورد امام زمان ترسیم می‌شود نوعی رئالیسم سیاسی در روابط بین‌الملل است که با مدرنیته و حقوق بشر سرستیز خواهد داشت که به بنیادگرائی می‌انجامد و از این رو می‌توان آن را رئالیسم بنیادگرایانه نامید. (جالب آن‌که می‌توان نشان داد هم مدل سیاست خارجی احمدی‌نژاد و هم مدل سیاست خارجی نئومحافظه‌کاران آمریکائی در زمان جرج بوش رئالیسم سیاسی است.)

علی‌رغم تبلیغ بسیار زیاد و حجم عظیم سایت‌ها و وبلاگ‌ها و کتاب‌هایی که پس از احمدی‌نژاد به مهدویت سیاسی و نسبت آن با ولایت فقیه و پیش‌گوئی نزدیک‌بودن ظهور و جمکران و ... پرداخته‌اند،14 احادیث میلیتاریستی و بنیادگرایانه و رئالسیتی از سوی طرفداران «احمدی‌نژادیسم» نادراً نقد و رد آشکار و همه‌جانبه می‌شوند و بر این اساس هنوز در بسیاری موارد هنگامی که سخن از مهدویت می‌رود خودبه‌خود و کم‌وبیش چنین روایاتی به ذهن مخاطب کم‌اطلاع و کم‌سن‌وسال ممکن است بیایند.

ظاهراً خشونت موجود در این روایات اصولاً دغدغه‌ی مبلغان جریان احمدی‌نژادیسم که دغدغه‌ی حقوق بشر ندارند و یا حقوق بشر را آموزه‌ای غربی و صهیونیستی می‌دانند نیست. هنوز در پاره‌ای از مساجد و منابر جمهوری اسلامی، به خصوص در مناطق فقیرنشین‌تر و مذهبی‌تر، برخی از روحانیون و مداحان به ذکر و تبلیغ چنان روایاتی در میان جوانان می‌پردازند.

تبلیغ چنین تصویر و چنین روایاتی در مورد امام غائب در منابر و مداحی‌هایی که مخاطبان آن را اعضای (بعضاً افراد کم‌سن‌وسال) بسیج و سپاه، یعنی معتقدین آینده‌ به ولایت و حزب‌الله که خود را منتظران امام غائب می‌دانند، تشکیل می‌دهند، از نظر روان‌شناختی و تربیتی کاملاً زیان‌بار است و منجر به رواج خشونت در برخورد با دگراندیشان و صاحبان عقاید متفاوت می‌گردد. به خصوص آن‌که بعضی از مخاطبان چنین مجالسی کم‌سن‌وسال و کودک هستند ( در تعریف مدرن کودک که زیر ۱۸ سال است) و سخن‌گویندگان منابر و مداحی‌های متصل به ولایت را بدون نقادی و تامل به عنوان سخن حق می‌پذیرند.

روان‌شناسان و فیلسوفان تعلیم و تربیت متفق‌القولند که مفاد و محتوای آموزشی کودکان و نوجوانان در سنین پائین نقش بسیار مهمی را در رفتار آن‌ها در آینده ایفا می‌کنند و از این‌ رو باید به دقت کامل و بر اساس موازین بشردوستانه انتخاب شوند. اگر فردی بر اساس آموزش در سنین پائین به امام زمانی با خصائل نظامی و میلیتاریستی برخی از روایات فوق معتقد باشد که بر اساس آن‌ها امام زمان به حقوق بشر احترام نمی‌گذارد، در مورد طرف‌داران سایر ادیان و مذاهب نامتسامح15 است و در اداره‌ی کشور با مردم مشورتی نمی‌کند، او هم به عنوان منتظر ایشان در عمل اولاً چندان به حقوق بشر توجه نخواهد کرد و اصلاً دغدغه‌ی آن را نخواهد داشت، ثانیاً در مورد کسانی که مثل او فکر نمی‌کنند تسامح و رواداری نخواهد ورزید و ثالثاً به رای و مشورت مردم در اداره‌ی کشور چندان بها و اهمیتی نخواهد داد و جابه‌جائی آرا و تقلب در انتخابات دغدغه‌ی او نخواهد بود. در تبیین عمل‌کرد بسیار خشن افرادی که رای مردم را جابه‌جا کردند و در بازداشت‌گاه‌هایی مانند کهریزک و یا بعضی زندان‌های سپاه و بسیج به شکنجه و تجاوز به مردم پرداختند، باید به سراغ چنین ریشه‌های غلطی در آموزش آن‌ها در سنین پائین‌تر رفت.16

▪ ▪ ▪

درمقاله‌های بعدی با تحلیل نظریه‌ی «مهدویت عرفانی» یا مهدویت به مثابه‌ی احیای تجربه‌ی دینی پیامبرانه بر اساس نظریه‌ی ذاتی و عرضی در دین نشان خواهم داد مهدویت آن‌طور که نظریه‌پردازان و طرفداران احمدی‌نژادیسم توصیف می‌کنند در اساس یک نظریه و الگوی سیاسی در روابط بین‌الملل یا داخلی نیست و عدالت‌گستری مهدی را باید به معنای اخلاق‌مداری او دانست و مهدی در نقطه‌ی کاملاً مقابل تصویر نظامی و خشن برخی روایات دروغین با احیای تجربه‌های دینی عمیق و پیامبرانه پیام‌آور صلح و عشق و مدارا در دنیائی خواهد بود که پس از تجربه‌ی مدرنیته و فاصله‌گرفتن با زمان نبوت پیامبر اسلام از درک و استشمام تجارب دینی و عرفانی بسیار عمیق و اصیل محروم گشته است.


پانوشت ها:

1. (International Relations (IR
2. Political realism

رئالیسم در این‌جا نام مکتبی در نظریه‌ی سیاسی و روابط بین‌الملل است و با رئالیسم در فلسفه علم و فلسفه اخلاق و ... کاملاً متفاوت است و با آن‌ها تنها اشتراک لفظی دارد.

3. fundamentalist

4. مر حوم حجه‌الاسلام علی دوانی جلدهای 53-51 کتاب بحارالانوار را ترجمه و تحت عنوان مهدی موعود توسط دارالکتب الاسلامیه چاپ کرده اند.

5. برای توضیح بیش‌تر به یادداشت محمود حکیمی با عنوان «حضرت مهدی (عج)، پیام‌آور محبت و مجری عدالت» در این آدرس مراجعه کنید. محمود حکیمی نشان داده است که احادیث در مورد خون‌ریزی زمان ظهور جعلی هستند.

http://bashgah.net/pages-19036.html

6. A Theory of Justice

7. The Law of Peoples, John Rawls, Harward University Press, 1999.

8. self-defense

9. expansionist

10. outlaw

11. رجوع کنید به مقاله زیر از راولز:

John Rawls: Fifty Years after Hiroshima, in Collected Papers, Edited by Samuel Freeman, 1999, Harvard University Press, pp 565-573.

12. برای شرح مبسوط حقوق بشر در روابط بین‌الملل از دید راولز مراجعه کنید به مقاله‌ی آرش نراقی با عنوان:

«جان راولز و مسأله‌ی حقوق بشر در روابط بین‌الملل» در این آدرس.

http://arashnaraghi.org/articles/Rawls.htm

13. decent
14. در برخی محافل مهدویت سیاسی به شدت بر نزدیک‌بودن زمان ظهور تاکید می‌شود. مثلاً دو داستان به مرحوم آیت‌الله بهجت نسبت داده می‌شود. بر اساس حکایت اول آیت‌الله بهجت یک‌بار به هنگام وضو دچار غش می‌شوند و پس از به‌هوش‌آمدن در پاسخ به این‌که چه اتفاقی افتاد پاسخ می‌دهند: "الان قاتل امام زمان به دنیا آمد." که به معنای آن است که ظهور آن‌قدر نزدیک است که مشاهده‌ی آن کفاف عمر یک انسان عادی را هم می‌دهد. در خبر دوم به نقل از آیت‌الله بهجت ذکر می‌شود که " ما تاکنون به جوان‌ها مژده می‌دادیم که دوران ظهور را درک خواهند کرد ولی الان به پیرها هم بشارت می دهیم که دوران ظهور را خواهند دید" ، که به معنای آن است که ظهور در کم‌تر از باقی عمر یک انسان پیر، مثلاً 20-10 سال، رخ می‌دهد. هر دوی این داستان‌ها توسط دفتر آیت‌الله بهجت تکذیب شده‌اند ولی با ابن وجود هنوز هم بسیار مورد توجه‌ی بسیاری مداحی‌ها و منابر و وبلاگ‌های نزدیک به جریان احمدی‌نژادیسم هستند. جالب آن‌که در نقطه‌ی مقابل چنین اقوالی گفته شده است آیت‌الله بهجت از شنیدن داستان هاله‌ی نور احمدی‌نژاد دچار تاسف شده و به خدا پناه برده‌اند. به عنوان مثال نگاه کنید به:

http://loghman.info/forum/index.php?topic=7025.msg19533

15. intolerant
16. البته افراد و مقالات نا دری که به نقد اسناد روایات مربوط به خشونت زمان ظهور امام زمان پرداخته اند وجود دارند مانن این دو منبع:

http://www.jamkaran.net/index.php?option=com_content&task=view&id=300&Itemid=1

http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8805200487

در این منبع حوزوی هم به نقد نسبی و کلی این روایات پرداخته شده:
http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=6025&id=63010

همین منبع هم در پایان نتیجه می‌گیرد که: «مطابق روایات متعدد نمی¬توانیم ادعا كنیم كه در هنگام ظهور هیچ قتلی رخ نمی‌دهد؛ زیرا در آن دوران بحث از اجرای حدود الهی و اقامه‌ی عدل جهانی است و مسلما این امر عظیم، بدون برطرف‌كردن موانع میسّر نمی¬شود.» و یا بدون حل ریشه‌ای مشکل و در چارچوب بحث‌های سنتی نزاع شیعه و سنی چنین روایاتی را احادیثی می‌داند که از طریق اهل سنت به شیعیان رسیده است.


لینک همین مطلب در وبگاه رادیوزمانه