۱۳۹۰ بهمن ۲۵, سه‌شنبه

خطاب به شورای هماهنگی راه سبز امید

تظاهرات 25 بهمن برگزار شد. نسبت به مقدار تبلیغات صورت گرفته استقبال بیش از انتظار بود. 25 بهمن امسال روحی تازه به کالبد جنبش دموکراسی خواهی دمید. ایده تظاهرات از سوی شورا ایده بسیار خوبی بود و من به سهم خودم موقعیت سنجی شورا را تقدیر می کنم. آنچه در این روز گذشت نشان داد که هنوز خیابان در ایران یکی از فاکتورهای اصلی است و طبقه متوسط و کلا دموکراسی خواهان از هر طبقه ای نباید از فریاد زدن آزادی خواهی در خیابان های شهر در گوش مستبدان غافل باشند. به نظرم خیلی خوب است حرکت امروز را در 12 اسفند هم ادامه داد و در روز 12 اسفند هم اعلام تظاهرات کرد. حکومت که فقط خودی ها و ولایتی ها را، که امروز تعدادشان واقعا محدود شده، داخل مجلس راه می دهد و می خواهد مثل دو دوره گذشته و بلکه بدترمجلسی فرمایشی و بی خاصیت و سلطنتی-ولایتی بسازد. بقیه مردم که رای ای ندارند و رعیت (نه شهروند) محسوب می شوند و صدایشان از طرف حکومت به هیچ گرفته می شود می توانند فریادشان بر ضد دیکتاتوری را در خیابان همان روز به بلندی سر دهند.

و اما نکته ای دارم در مورد عملکرد شورای هماهنگی راه سبز امید.



به نظرم شورا اگر قرار است مسیر مهندس موسوی و شیخ مهدی کروبی در بند را پی بیگرد، نباید به گونه ای عمل کند که بدل به حزب سیاسی شود. وظیقه اصلی شورا از دید من اجماع میان دموکراسی خواهان است که البته تا رسیدن به آن نقطه فاصله داریم. از جان رالزآموخته ام  (ایده اجماع همپوشان رالزoverlaping consensus) که ایجاد اجماع میان شهروندان معقول (reasonable) با باورهای متکثر یکی از مهم ترین خصائل دموکراسی است. به ظن من، شورا باید به نقطه ای برسد که بتواند میان تمام کسانی که قائل به همکاری اجتماعی منصفانه (به قول رالزfair social cooperation) هستند اجماع ایجاد کند. باید درهای شورا به روی تمام دموکراسی خواهان از هر مرام و عقیده ای، از مسلمان مذهبی شیعه بسیار مقید 12 امامی تا افراد تا خداناباور، از چپ های دموکراسی خواه تا فعالان حقوق اقلیت های ملی/قومی و فمنیست ها را در بربگیرد.

یکی از لوازم چنین امری، باز بنا بر ایده خرد عمومی (public reason) که به نظرم توجه به آن امروز در ایران نیازی مبرم است، استفاده از زبانی است که مناقشه برانگیز نیست و وحدت بخش است. منشور جنبش سبز امروز در برخی مواضع اش فاقد زبان وحوت بخش است و شورا را، که منشور را محور عملکرد خود می داند، بدل به یک حزب سیاسی، ولو پر طرفدار، می کند. مثلا ایده اجزای بی تنازل قانون اساسی، خصوصا وقتی معلوم نیست به عنوان هدف مطرح می شود یا تاکتیک، وجودش در منشور باعث تفرقه است و در برابر اجماع. البته هیچ مشکلی ندارد که عده ای از همراهان جنبش سبز هنوز قانون اساسی موجود را بپسندند و بخواهند حتی آنرا به عنوان هدف، نه تاکتیک، ببینند. ولی تشکلی که قرار است نقش اجماعی ایجاد کند نمی تواند آن گونه برخورد کند. یا هنوز حقوق بشر جایگاه شایسته را در منشور ندارد، والی آخر.

ممکن است گفته شود منشور دوم جنبش سبز را مهندس موسوی و کروبی امضا کرده اند و بر این اساس حجیت دارد. سئوال من این است: مهندس موسوی و کروبی چه زمانی منشور را امضا کرده بودند؟ مگر مهندس موسوی خودش را بر اساس شرایط روز بروز نمی کرد؟ مگر مهندس موسوی سال 87 با موسوی 89 و زمان دستگیری یکی بود که این گونه بشود استدلال کرد؟

حکومت اگر پول  سرشارنفت دارد، اگر پلیس دارد، اگر نیروی ضد شورش دارد، جنبش دموکراسی خواهی هم جامعه مدنی را دارد. حکومت کنونی جمهوری اسلامی مانند شخص عظیم الجثه ای است که بازوئی قوی دارد، ولی عقل ندارد یا اگر دارد کاملا خودخواه است. دموکراسی خواهان ده برابر آن موجود عظیم الجثه عقل دارند، والی بازوی او را ندارند.

شورای هماهنگی راه سبز امید باید از ظرفیت جامعه مدنی یا همان خردعمومی حد اکثر استفاده را کند و طیف های مختلف و متکثر دموکراسی خواه را جذب کند. ما هنوز با آن نقطه فاصله زیادی داریم. ولی هرقدر به آن نزدیک تر شویم، نفوذ سخنان شورا بالاتر می رود و مخاطبان بیشتری می یابد. شورا هرقدر اجماع بیشتر ایجاد کند، واکنش مثبت تری در فراخوانهایش، مثلا برای تظاهرات بعدی 12 اسفند (اگر قرار شود فراخوان داده شود)، خواهد دید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر