۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۴, یکشنبه

دو قطبی های عمیق، سپاه و داروی لیبرال-دموکراسی

1- جان رالز معتقد است بروز جنگ های دینی در اروپا در قرن های شانزدهم و هفدهم (میان کاتولیک ها و پروتستانها)، و تلاش برای یافتن راه حلی برای پایان دادن نزاع و کشمکش و تنش بسیار در جامعه اروپا باعث شکل گیری لیبرالیسم و زایش ایده رواداری به عنوان یک ارزش اخلاقی شد. لیبرالیسم در ابتدا در غرب تنها برای سازش (modus vivendi) و یک تاکتیک عملی برای اجتناب از خون ریزی که در پی دو قطبی شدن شدید جامعه رخ داده بود پا به عرصه ظهور گذاشت. به تدریج و در طول دهه های بعدی این پایبندی پراگماتیستی به لیبرالیسم تبدیل به یک پایبندی بر مبنای اصول به لیبرال دموکراسی شد. ظهور لیبرالیسم در غرب هم برای یافتن راه حلی برای شکاف های عمیقی که در جامعه اروپا در پی جنگ های مذهبی میان کاتولیک ها و پروتستانها شکل گرفته بود اتفاق افتاد.


رصد فضای جامعه نشان می دهد امروز شکافهای مختلفی در جامعه ایران در حال عمیق شدند: شکاف مذهبی و ضد مذهبی (جدال میان بنیادگرایان دینی و مخالفان بی دینشان بر سر ترانه شاهین نجفی)، شکاف های قومیتی (شکاف میان ناسیونالیست های آریائی گرا و استقلال طلبان قومیت گرا اعم از ترک و عرب و غیره). تنها مدلی از حکومت که براساس تجربه دنیا می تواند بدون فروپاشی و با حداقل بحران این شکاف ها را در درون خود جای دهد و حتی الامکان به آنها به شکلی منصفانه پاسخ گوید لیبرال دموکراسی است. منتها لیبرال-دموکراسی که در ایران قرار است جایگزین نظام حکومت دینی شود باید برای شکافهای قومیتی هم راه حل داشته باشد، و فقط دغدغه اش یافتن مرهمی برای شکاف دیندار-ضددین یا مثلا مسلمان-پیرو سایر ادیان نباشد.

همچنان که همواره گفته ام به نظرم نوعی فدرالیسم متعادل مبتنی بر یک قانون اساسی لیبرال-دموکراتیک راه حل نهائی دوران پساجمهوری اسلامی باشد. البته در چنان نوع حکومتی اصولگرایان هم می توانند سهمی مهم داشته باشند اگر قواعد رقابت دموکراتیک و اصول سکولاریسم سیاسی (نه سکولاریسم فلسفی که با دین سازگار نیست) را لااقل به دلایل پراگماتیستی (اگر نه بر اساس اصول و باور عمیق به لزوم احترام متقابل) قبول کنند.

2- نقش سپاه در چنین گذاری خیلی مهم است. به نظرم در گذار مسالمت آمیز به دموکراسی نیروهای مسلح علی رغم همه نقدی که ما به وضعیت کنونی آنها داریم نباید نابود شوند، چون یک کشور دمکراتیک هم محتاج نیروهای نظامی قدرتمند است (مثالش آمریکا). ایده آل ترین حالت آن است که این نیروها در یک دگردیسی (که همه می دانیم آسان نیست متاسفانه در شرایط کنونی ایران و من خودم هم طریقش را نمی دانم) از نیروئی طرفدار طبقه روحانیون حاکم و شخص ولی فقیه به نیروئی محافظت کننده از دموکراسی و منافع سراسرشهروندان بدل شوند. سپاه پاسداران به همراه ارتش یکی از قدرتمندترین نیروهای نظامی منطقه خاورمیانه هستند، ولی نظریه ولایت فقیه سپاه را به همراه بسیج شدیدا داخل رقابت های حزبی-فرقه ای کرده است. در نقطه مقابل این وضعیت جانبدارانه که لطمه زیادی به اعتبار سپاه و بسیج در نزد مردم زده است، برای گذار به دموکراسی سپاهیان و بسیجی ها باید نقش شان را فقط محدود به دفاع از منافع ملی، فارغ از قومیت و دین و نژاد و جنسیت مردم، کنند به جای طرفداری از این یا آن کاندیدا و حزب سیاسی محبوب دل رهبر نظام. در ترکیه نیروهای نظامی علی رغم تمام نقدی که بهشان است (به خاطر کودتاها در تاریخ این کشور) در نزد مردم کوچه و بازار خیلی محبوب تر از ایران اند. کلمه نظامی (asker ) یک احترام عمیق با خود دارد در فرهنگ ترکیه. چرا نظامی ها این قدر در آن کشور باید محبوب باشند و در ایران نامحبوب و حتی متاسفانه در مواردی مورد نفرت؟ آیا بسیجی ها و سپاهی های ما هرگز به این مسائل حتی اندکی هم که شده فکر می کنند؟ آیا تصورش را هم می کنند که حمایت بی چون و چرای ایشان از رهبری مطلقه آقای خامنه ای و پشت کردنشان به مردم چه لطمات جبران پذیری می تواند برای امنیت ملی کشور در دراز مدت داشته باشد؟

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۷, یکشنبه

فتح الله گولن و روح سرمایه داری

در استانبول کنفرانسی بود در مورد چند فرهنگ گرائی. گردانندگان این کنفرانس از نزدیکان حرکت خدمت (hizmet hareketi) فتح الله گولن، اندیشمند دینی و الاهیدان مشهور و بسیار پرنفوذ تورک بودند. حرکت فتح الله گولن در دو دهه اخیر و به خصوص با به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه بسیار مورد بحث روزنامه ها و کانالهای تلویزیونی است. طرفداران دو آتشه و منتقدان سرسخت دارد. منتقدان لائیک این جریان آن را متهم به داشتن اهدافی مخفی برای براندازی نظام سکولار ترکیه و جایگزینی آن با نظامی مبتنی بر شریعت می کنند. ولی آن طور که من دیدم و فهمیدم، این جریان اگرچه مذهبی و محافظه کار است، ولی سکولاریسم سیاسی، حقوق بشر و دموکراسی را تا اندازه زیادی پذیرفته است و حتی آنها را تا حد مطلوبی تبلیغ می کند. در عین حال این حرکت مانند حزب عدالت و توسعه (AK Parti) مدافع جدی خصوصی سازی و نوعی از اقتصاد است که آنرا در اصطلاح روز دنیا آنرا اقتصاد نئو لیبرالیستی می خوانند. قشر وسیعی از تجار و بازاریان مذهبی و نوظهور ترکیه (به واسطه خصوصی سازی) جریان گولن را از نظر مالی ساپرت می کنند و بر اساس این منابع مالی حرکت خدمت گولن شبکه وسیعی از مدرسه سازی در خیلی از کشورهای جهان (به استثنای ایران! می گفتند جمهوری اسلامی به آنها مجوز نداده است) از سنگال و غنا در آفریقا تا اندونزی و ویتنام و چین و جمهوری آذربایجان در آسیا  و ایالات متحده به راه انداخته است.



روزنامه زمان، پر تیراژ ترین روزنامه امروز ترکیه با تیراژ یک میلیون و پنجاه در هر روز روزنامه نزدیک به جریان خدمت گولن محسوب می شود. به ادعای مسئولان روزنامه زمان تیراژ این روزنامه دو برابر میزان تیراژ نزدیک ترین رقیب شان در میان روزنامه های ترکیه یعنی حریت است.

هر حزب و جریانی برای به قدرت رسیدن احتیاج به نوعی ایدئولوژی و پشتوانه نظری و جریانی پرنفوذ در جامعه مدنی دارد. در این کنفرانس برای من تقریبا آشکار شد که حزب عدالت و توسعه را تا حدی می توان تبلور افکار حزب جریان خدمت فتح الله گولن در جامعه مدنی دانست. در کنار قرآن و حدیث تاثیر اندیشه های جلال الدین مولانای رومی، افکار یونس امره و از همه مهم تر اندیشه های بدیع الزمان سعید نورسی (1960-1878) استاد فتح الله گولن است. به علاوه فتح الله گولن به اندیشه های علی ابن ابی طالب هم علاقمند است و گویا نهج البلاغه را هم به ترکی ترجمه یا ترجمه آنرا تصحیح کرده است.

اخیر  در زبان انگلیسی نوشته های علمی قابل توجهی توسط نویسندگان غربی یا مسلمان در موردجریان گولن منتشر شده است. این کتاب نوشته محمد چتین از بهترین و آخرین پژوهش ها در این زمینه است. دیده ام خیلی ها جریان گولن را با جریان پروتستانتیسم مقایسه می کنند که در آن بر کار و خدمت به خلق به عنوان جزوی اساسی از عبادت خداوند تاکید می شود و افراد از تنبلی وکوشا نبودن در پیشرفت مادی به عنوان جزوی از وظایف دینی شان بر حذر داشته می شوند. شاید بشود گفت کتاب "اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری" مارکس وبر تبینی جالب در مورد رویکرد جریان گولن به خصوصی سازی و سرمایه داری و تجارت ورزی فراهم می کند.

تاکید بر دیالوگ (خصوصا میان ادیان ابراهیمی) و لزوم رواداری و احترام و عشق در سخنان گولن دیده می شود. جریان گولن طرفدار پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا است و بر خلاف اندیشه های آیت الله خمینی و آقای خامنه ای بر تقابل و رویاروئی و تخاصم میان اسلام و غرب بنا نشده است. طرفداران گولن خودشان می گویند برخلاف مدل حکومت دینی ایران ما می خواهیم جامعه را از پائین واز طریق اقناع و تبلیغ درجامعه مدنی معتقد تر کنیم، نه از بالا و به واسطه ابزار حکومت دینی. (اینکه جریان گولن چقدر با لیبرالیسم به معنای رالزی و کیملیکائی یا هابرماسی آن که بیشتر با طبع من می خواند سازگار است بحثی پیچیده است که محتاج پستی جداگانه است.) جریان گولن تا قدری که من فهمیدم دموکراسی را به عنوان شکل حکومت پذیرفته است. همین راز پیشرفت و نفوذ و گسترش شگفت انگیز آن در میان کشورهای اسلامی بر خلاف مدل رو به افول اسلام سیاسی انحصار طلب از نوع ولایت فقیه است. جالب آنکه گولن اخیرا از حق آموزش زبان کردی در مدارس ترکیه حمایت کرده است و اظهار تاسف که جریان او باید زودتر از اینها دست ها را در حمایت از حقوق زبانی کردها بالا می زده است.

کاش مذهبی های ما و خصوصا اصولگریان (و نیز اصلاح طلبان، خصوصا قشر مذهبی شان) مطالعه جدی و بیطرفانه و منصفانه آثار فتح الله گولن و رازهای موفقیت جریان او را جدی بگیرند.همین طور دوستان حرکت آذربایجان خوب است حرکت گولن را مطالعه کنند تا بیشتر متوجه شوند ترکیه فقط آتاترک نیست و بسی پیچیده تر از اینها است.