۱۳۹۲ مهر ۷, یکشنبه

دیدار از دولت-شهرِ اِفِسوس

دیروز رفتیم به دیدن منطقه باستان شناسی اِفسوس (Ephesus) یا افس (Efes)در نزدیکی ازمیر در استان اژه (ترکیه). افس یک دولت-شهر یونانی بوده است با معماری باشکوه. فضا، از تئاتر و کتابخانه و حمام عمومی و معبدها و خانه های اشرفیان و ... مرا مست خود کرده بود. در شهر باستانی راه که می رفتم شد لحظاتی که خود را در یونان باستان حس کنم. با خود فکر می کردم یونانیان باستان چنین شهرهای باشکوهی داشته اند که برای اولین بار در تاریخ مفهوم شهر را مورد تامل فلسفی قرار داده اند. دوکتاب بزرگ "جمهور" افلاطون و "سیاست" ارسطو دو تامل فلسفی باستانی و مهم در مورد مفهوم "شهر" اند که امروز هم سئوالهایشان زنده است. بعد از مشاهده افس برای من مطالعه اندیشه سیاسی یونان باستان حتی جدی تر از قبل شد. پیش خودم فکر می کردم با توجه به اینکه از نظر جغرافیایی ترکیه میان ایران و یونان قرار دارد، برخلاف تصورما ایرانیان که یونان را جایی خیلی دور، با فرهنگی از بنیاد متفاوت از خویش حس می کنیم، تمدن یونانی و ایرانی از برکت ترکیه همسایه دیوار به دیوار همدیگرند. در جاهای مختلفی از افسوس می شد حس همجواری میان تمدن ایران قدیم و تمدن یونانی را حس کرد. در جنگهای میان ایران و یونان شهر افسوس دوره ای به تسخیر لشکریان ایرانی درآمده بوده است. بناهای مربوط به یونان باستان (چون افس) را با بناهای رم باستان، یا تخت جمشید، یا بناهای مصر باستان در ذهن مقایسه که می کردم حس می کردم علی رغم بزرگ بودن تمام این تمدنها تمدن یونانی از نظر عمق اندیشه سیاسی از همه اینها یک سرو گردن و بیشتر بالاتر بوده است. در ایران باستان که اندیشه سیاسی از فره ایزدی و شاهنشاهی جلوتر نیامده... 

ما از نظر جغرافیایی به یونان نزدیک هستیم، ولی افسوس که تعداد ایرانیانی که در مورد فرهنگ یونان و روم باستان متخصص حرفه ای باشند به تعداد انگشتان یک دست نمی رسد. کاش یک دپارتمان تحصیلات تکمیلی یونان شناسی قوی در ایران تاسیس شود.

عکس مربوط به تئاتر بزرگ واقع در افس است. وزارت توریسم ترکیه مراقبت بسیار خوبی از آثار عظیم تاریخی همچون افس می کند و دمشان گرم.

۱۳۹۲ شهریور ۲۹, جمعه

تشویش در معنای لیبرالیسم در ایران

وقتی گفته می شود لیبرال و لیبرالیسم امور مختلفی به ذهن افراد می آید. در آمریکای شمالی و اروپا معنای لیبرالیسم متفاوت است. در ایران یک تشویش عمیق فکری در این زمینه در میان فعالین سیاسی وجود دارد. به گمانم از آنجا که نسل پدران ما در سیاست ورزی بیشتر تحت تاثیر اندیشه های اروپایی بوده اند، خیلی از ایرانیان لیبرالیسم را با لیبرتاریانیسم، مثلا آرا اقتصاددادن معروف فریدمن و نظریات هایک، یعنی اعتقاد به آزادی نامحدود اقتصادی، یکی می انگارند. در آمریکای شمالی لیبرال معنایی متفاوت دارد. لیبرالها در آمریکا به آنچه در اروپا سوسیال دموکرات خوانده می شود تا حدی نزدیکند. من به شخصه وقتی می گویم لیبرال هستم، لیبرال رالزی منظورم است که عدالت توزیعی جزوی اساسی از آن است، نه معنایی که اکثر فعالین چپ و راست از این کلمه در نگاه اول در ذهن دارند.

مهمترین دو صورت بندی فلسفی معاصر از لیبرالیسم را جان رالز در دو اثرش "نظریه ای در باب عدالت" (1971)، و "لیبرالیسم سیاسی"(1993)، ارائه کرده است. لب نظریه سیاسی رالز در  اثر اولش را چه بسا بتوان در اصول عدالت او خلاصه شده دانست. این اصول عدالت دو تا هستند. اصل اول اصل آزادی برابر برای همه شهروندان است. اصل دوم خودش دو بخش دارد: بخش اول اصل دوم اصل برابری فرصتها برای همه شهروندان است. بخش دوم اصل دوم، که صورت بندی آن در تاریخ فلسفه سیاسی ابداع خاص رالز است، آن چیزی است که او اصل نایکسانی (difference principle) می خواند. مطابق این اصل رشد اقتصادی در یک جامعه باید بیش از همه وضعیت محرومترین اقشار را بهبود بخشد. مهمترین صورت بندی فلسفی از لیبرتاریانیسم را نیز رابرت نوزیک در کتاب "آنارشی، حکومت و اتوپیا" (1974)، ارائه کرده است. کتاب او در واقع نوعی نقد لیبرالیسم رالزی هم هست و بسیاری از شاگردان رالز به آن پاسخ داده اند.

۱۳۹۲ شهریور ۲۸, پنجشنبه

ایرانیان و لزوم ایجاد کمپین صلح در سوریه

دارم مستندی از سی ان ان تورک می بینم، تهیه شده توسط جنید اوزدمیر مجری معروف این شبکه، در مورد جنگ داخلی در سوریه. خیلی خیلی متاثر شدم. به جد به این نتیجه رسیدم ما ایرانی ها باید کمپینی به راه بیندازیم برای برقراری صلح و آتش بس عادلانه در سوریه، و از این جهت به دولت روحانی، و از طریق آن به خامنه ای برای اتخاذ سیاست معقول در سوریه بجای حمایت کورکورانه از رژیم اسد، فشار بیاوریم.

 ابتدای فیلم مستند با گفتگو با برخی ساکنین بزرگترین کمپ پناهجویان سوری مستقر در ترکیه، واقع در شانلی اورفا در نزدیکی مرز با سوریه، انجام شد. مردم زیادی را نشان داد که زمانی خانه و کاشانه داشتند و الان در بدترین وضعیت دارند در چادر زندگی می کنند. بعد گزارشی را نشان داد که خبرنگار شبکه با هزار مکافات از داخل سوریه، و شهر حلب تهیه کرده بود. شهر حلب تبدیل شده به صحنه جنگ پارتیزانی میان نیروهای نزدیک به ارتش آزاد سوریه و جهادیها از دیک طرف، و ارتش سوریه از طرف دیگر. اگر می خواهید تصوری از وضعیت الان سوریه در نظر آورید وضعیت بوسنی را هنگام جنگ به یاد آورید. بمباران هواپیماهای ارتش اسد بر علیه مخالفان تلاف زیادی هم از غیرنظامی ها گرفته است، علتش هم واضح است: میدان نبرد و شهر یکی است، و وقتی هواپیمای اسد بمبی می اندازد بر سر نیروهای ارتش آزاد و جهادیها، غیرنظامیانی که در آن محله هنوز خانه دارند هم ممکن است کشته شوند. اگر فرض کنیم که حکومت اسد حکومتی مشروع بوده است (که البته فرضی واقعا محل بحث است)، واضح است که اگر در آغاز ناآرامیها اسد استعفا می داد، محتملا امروز تعداد بسیار کمتری در سوریه کشته می شدند. البته که این به هیچ وجه به معنای موجه بودن روش مبارزه مسلحانه ارتش آزاد سوریه نیست. نکته دیگر آنکه در ترکیه عدالت و توسعه از ارتش آزاد سوریه حمایت می کنند، و حزب جمهوریخواه مردم مخالف صریح حمایت اردوغان از مخالفان است. علویها در ترکیه نوعی همدلی با نظام اسد دارند، چون از غلبه سنی ها و اسلامگرها بر خود می هراسند.

محتملا اگر حاکمان کشور ما، یعنی آقای خامنه ای و سپاه، از اسد حمایت نمی کردند، ماشین سرکوب اسد تا امروز دوام نمی آورد. حفظ منافع ایران در برابر اسرائیل البته مهم است، ولی اگر قرار است به قیمت جان هزاران کودک سوری به دست بیاید، مصداق برگرفتن افسد برای دفع فاسد است.

۱۳۹۲ شهریور ۲۳, شنبه

آموزش ترکی در دانشگاههای ایران

یکی از لینک های داغ امروز بالاترین در مورد ترکیه را نگاه می کنم و با خود از این جهالتهای کور و (به ظاهر) ملی گرایانه تاسف می خورم. انصافا سخن عوامانه ای است که گفته شود تاسیس رشته زبان و ادبیات ترکی (شیوه استانبولی) در دانشگاه اورمیه یا هریک از دانشگاههای ایران بر طبل تجزیه طلبی کوبیدن است یا امنیت ملی ایران را به خطر خواهد انداخت. این درست مانند آن است که کسی در ترکیه بگوید تدریس زبان و ادبیات فارسی ضد امنیت ملی ترکیه است!

 

تقریبا به اندازه فارسی زبانان در دنیا کسانی وجود دارند که به زبان ترکی ترکیه تکلم می کنند (جمعیت ایران و ترکیه بسیار نزدیک است. البته در هردو کشور بخش مهمی از جمعیت فارسی یا ترکی زبان مادری شان نیست). حتی اگر سرمایه عظیم آثار ادبی و فرهنگی و علمی که در دوران عثمانی به شیوه ترکی عثمانی نوشته شده اند را در نظر نگیریم و فقط ترکی مدرن (با الفبای لاتین) را در نظر آوریم، امروز پس از 90 سال از ایجاد جمهوری در ترکیه بسیاری از آثار گرانبهای ادبی و اجتماعی و سیاسی و علمی و فلسفی به این زبان نگاشته شده اند و طبیعتا تدریس ترکی در دانشگاههای ایران باعث خواهد شد ایرانیان از این سرمایه بشری بیشتر بهره مند شوند. هر زبانی، خصوصا زبانهای زنده و مهم، یک سرمایه مشترک بشری است که باید پاس داشته شود. بگذریم از این که به خاطر همسایگی و قرابت فرهنگی ایران و ترکیه، و نیز نزدیکی ساختار ترکی آذربایجانی و زبان رسمی ترکیه، آموزش ترکی ترکیه در ایران فایده ای حتی بیشتر دارد. البته کاش در ترکیه هم آموزش زبان فارسی را که یکی از منابع واژگانی مهم زبان ترکی است را جدی تر بگیرند. این به ظاهر پارسی گرایانی که به اسم میهن پرستی در بالاترین لینکهای آنچنانی بر ضد ترکها داغ می کنند برعکس بر ضد میهن و میهن دوستی عمل می کنند و آب به آسیاب تجزیه طلبان افراطی می ریزند.

۱۳۹۲ شهریور ۲۰, چهارشنبه

لئو اشتراوس و فلسفه سیاسی تحلیلی

امروز نشستم و مقاله "فلسفه رازآمیز لئو اشتراوس" چارلز لارمور را خواندم.چارلز لارمور یک فیلسوف سیاسی تحلیلی فرانسوی است و در کنار رالز از نظریه پردازان لیبرالیسم سیاسی محسوب می شود.

نقدی منصفانه و تفکربرانگیز بر لئو اشتراوس است و خواندنش را به علاقمندان توصیه می کنم. اشتراوس (متوفی به سال 1973) یکی از منتقدان سرسخت و پرآوازه مدرنیته است که اهمیت بسیار زیادی برای خواندن و جدی گرفتن فلاسفه سیاسی دوران باستان قائل است. او معتقد بود فلاسفه باستان چون ارسطو و افلاطون به دنبال حقایق اخلاقی سرمدی بودند و فلسفه سیاسی را برعکس مدرنها درست فهمیده بودند: فلسفه سیاسی جدید دچار سودانگاری و نسبی گرایی و در نتیجه انحطاط شده است. اشتراوس به علاوه اهمیت بسیار زیادی برای ماکیاولی قائل بود. لارمور به خوبی نشان می دهد اشتراوسی در نقد مدرنیته تحت تاثیر روشنفکری دوران وایمار آلمان (دوران سالهای جوانی اشتراوس) است و مدرنیته را به نفع نوعی عقلانیت استعلایی آنقدر رادیکال نقد می کند که وقتی از او می پرسی آن حقایق اخلاقی سرمدی که اینقدر تاکید داری کدامند دستش خالی می ماند و سکوت می کند.

قدری که من فهمیدم اشتراوس را می توان منتقد مبانی فلسفه تحلیلی نیز دانست (کاش یکی از دانشجویان فلسفه علم مثلاً پایان نامه ای با این موضوع کار کند: بررسی و نقد فلسفه علم لئو اشتراوس). به گمانم نقدهای اشتراوس بر فلسفه تحلیلی آنقدر کلی اند که کسی که با ادبیات فلسفه تحلیلی معاصر به خوبی آشنا باشد و خصوصا در فلسفه اخلاق و معرفت شناسی جدید عمیقا غور کرده باشد، به خوبی می تواند نقدهای او را پاسخ بدهد. لارمور به خوبی نشان داده نقد اشتراوس بر حقگرایی در برابر وظیفه گرایی فلسفه اخلاق مدرن (این نقد را سروش هم به شکلی دیگر و البته ملایمتر کرده) از سر سهو یا ناآگاهانه کانت را تا حد زیادی نادیده می گیرد.

اشتراوس هر عیبی داشته باشد حسن های مهمی هم دارد و متفکر مهمی است. به نظرم کسی که می خواهد برروی فلسفه سیاسی فلاسفه مسلمان سده های میانه (همچون فارابی و ابن سینا یا ملاصدرا) مطالعه کند خوب است روش شناسی اشتراوس در مورد پژوهش در متون کلاسیک و سده های میانه را بخواند. اشتراوس از خانواده ای یهودی بود و فلاسفه کلاسیک یهودی در قرون وسطی چون ابن میمون و اسپینوزا را بسیار خوب خوانده است. می دانیم شباهات مهمی میان اسلوب فلاسفه ای چون ابن میمون و فلاسفه کلاسیک مسلمان وجود دارد.

پ.ن:  مشخصات مقاله:

Charles Larmore, "The Secret Philosophy of Leo Strauss", in The Morals of Modernity, Cambridge University Press, 1996

۱۳۹۲ شهریور ۱۱, دوشنبه

خاطرات سفر قونیه


دیروز رفتیم بر سر مزار/تربت مولانا (مولانا توربسی) در قونیه. شبش در سالن بزرگ مرکز فرهنگی که نزدیک مزار تاسیس شده رفتیم به تماشای سماع. سماع به غایت با آداب برگزار شد. اشعاری که حین سماع خوانده می شد آمیزه ای از ترکی و فارسی بودند. در قسمتی از پایانش سلامی بالا بلند داشت به مولانا و شمس و تک تک یاران مولانا به زبان فارسی. از هرکسی می پرسی می گوید قلب فرهنگی قونیه مزار مولانا است. معلوم است مقبره که گنبدی لاجوردی دارد در دورانهای مختلف تاریخی بازسازی شده و آخرینش محتملاً متعلق به دوران عثمانی است. معماری سلجوقی را هم می توانید در مزار مولانا و نیز معماری برخی اماکن قدیمی قونیه مشاهده کنید (قونیه پایتخت سلجوقی نیز بوده).  


مرکز فرهنگی کتاب فروشی هم داشت. کتابهایی که آنجا فروخته می شد نشان می داد مولانا پژوهی در سالهای اخیر در ترکیه، به خصوص در میان اهل نظر، بسیار رشد کرده است. چند روز پیش خواندن رمانی را تمام کردم با نام بابِ اسرارBab-ı Esrar، نوشته احمد امیدAhmet Ümit. کاش این رمان از ترکی به فارسی هم ترجمه شود. خواندنش لذت بخش بود. رمان را که می خوانی حس می کنی در ترکیه برخی رمان نویسها رمان نویسی مدرن را بسیار خوب فهمیده اند. احمد امید در باب اسرار تو را به این سئوال جدی مواجه می کند که تصوف مولانا و شمس در زندگی مدرن و امروزی از چه نقاط قوتی برخوردار است و با چه چالشهایی روبروست. داستان دختری است به نام کارِن که پدرش یکی از دراویش مولویه از قونیه بوده که در کودکی برای طی مراحل تصوف خانواده اش را ترک کرده و به پاکستان رفته. مادر دختر انگلیسی است. کارن (که نام ترکیه ای اش کیمیا است) بعد از سالها زندگی در لندن برای یک ماموریت شغلی (مربوط به بیمه و یک واقعه آتش سوزی هتل) به قونیه باز می گردد...


به خوبی واضح است که میزان حجاب خانمها در شهرهای ساحلی (مثلا ازمیر) و شهرهای داخل فلات آناتولی (مثلا قونیه) بسیار متفاوت است. در ازمیر شاید فقط 10 درصد خانمها در خیابان باحجاب باشند، در قونیه 50 درصد. بیشتر رای ازمیر به حزب جمهوریخواه مردم است، بیشتر رای مردم قونیه به عدالت و توسعه (حزب اردوغان) است. قونیه امروز یکی از مراکز صنعتی ترکیه نیز هست و قسمت مهمی از گندم ترکیه و نیز لوازم خودرو در این شهر تولید می شود. همین رونق صنعتی یکی از رازهای رای آوری عدالت و توسعه در قونیه است. به قونیه که می روی باید دو غذا را حتما بخوری: بامیه شورباسی (سوپ بامیه)، و فرن کبابی (کباب تنوری).