۱۳۹۲ اسفند ۷, چهارشنبه

در لزوم حمایت انتقادی از دولت روحانی

قدری که من می فهمم، از کارهای خوب دولت روحانی باید با جدیت حمایت کرد، و کارهای اشتباهش را با جدیت نقد نمود. منزه طلبی روشنفکرانه یا اپوزوسیونی، یعنی اینکه تایید کار درستی توسط دولت را دور از شان خود بدانیم، همانقدر خطاست که ساکت بودن مقلدانه در برابر اشتباهات دولت.

ایران کشوری بسیار حساس با تاریخی بسی بلند است و تجربه سوریه هم که با چندهزار سال تاریخ درخشان امروز زیر سایه جنگ رو به ویرانی است، پیش روی ماست. به گمانم برای ایران بهترین تغییرات، تغییرات ساختاری از درون است، و بر این اساس باید از دولت روحانی در گامهای مثبتش حمایت کرد. مثلا من نظرات علی یونسی مشاور اقوام روحانی در مورد تدریس زبانهای ترکی و کردی در مدارس را واقعا مثبت می دانم و امیدوارم اجرایی شود. به علاوه امیدوارم دولت روحانی بتواند در عمل آنقدر در تنش زدایی پیش بروند که سفارت آمریکا در تهران بازگشایی شود. موفقیت هر دولت اصلاح طلبی در دنیا محتاج حمایت انتقادی روشنفکرانش نیز هست.

۱۳۹۲ اسفند ۱, پنجشنبه

در اخلاقی نبودن برآوردن مطالبات گزاف دیگران

اگر کسی از ما تقضای گزافی داشت که برآوردنش به قیمت زیرپا گذاشتن برنامه ها و پروژه های خود ما در زندگی باشد، آیا برآوردن آن تقاضا از نظر اخلاقی رواست؟ پاسخ رالز خیر است. رالز چنان تقاضاهایی را یک ترجیح/تقاضای نامشروع، یا یک تصور نامشروع از خیر (خیر یعنی چیزی که می خواهیم و به دنبال آن هستیم) می نامد و معتقد است فایده گرایی ممکن است در مواردی به غلط زیر پا گذاشتن پروژه های ما در زندگی برای پیش بردن پروژه های دیگران را توجیه کند. این یکی از نقدهای رالز به فایده گرایی است.


"برای رالز، یکی از ویژگیهای اصلی حس عدالت انسانها آنست که "به علائقی [در دیگران] که برآوردن شان نقض عدالت را لازم می-دارد نباید بها داد"، و در نتیجه ترجیح ¬های نامشروع "نمی توانند در مطالبات [اخلاقی] ما از هم تاثیر بگذارد" (Rawls 1971:31, 450, 564). عدالت "تنها تصورات معینی از خیر را روا می داند، و تصوراتی از خیر که تعقیب ایشان اصول عدالت را نقض می کند را باید مطلقاً کنار گذاشت: یعنی نباید برای مطالبه تحقق مفاهیم نامشروع [از خیر] هرگز وزنی قائل شد". در اندیشه رالز با اجازه ندادن به ورود ترجیح های غیرمنصفانه در تصمیم در مورد عدالت اجتماعی، "مطالبات افراد را از تقاضاهای نامعقول سایرین مصون می داریم. در نقطه مقابل در فایده گرایی "هیچ محدودیتی از سر عدالت و حق بر مطالبه اهدافی که با برآوردن آنها قرار است کامیاب شویم، اِعمال نمی¬ شود" (Rawls 1982b: 184, 171n., 170, 182)."

ویل کیملیکا، فلسفه سیاسی معاصر، ص 42.

۱۳۹۲ بهمن ۲۷, یکشنبه

لزوم بازاندیشی در مفهوم یونان

من مدتی است به این فکر می کنم که ما لازم است در بحث تجدد تفسیر خاص خودمان را از مفهوم یونان، و به تبع آن مفاهیم شرق و غرب، ارائه دهیم. مدرنیته در غرب برروی خوانش خاص اروپایی ها از تمدن یونان بنا شد. ما هم باید خوانش خودمان را از مدرنیته برساخت کنیم. طبیعتاً زندگی در ناحیه ای از ترکیه و آسیای صغیر که نام باستانی اش ایونیا است هم در ایجاد این تفکر مهم بوده است. تفسیری که برای مدتها اروپایی ها از مفهوم یونان و رابطه اش با تجدد ارائه داده اند مبتنی بر نوعی اروپامحوری یک طرفه و گاهی آمیخته با تحریف است. در این میان داد و ستد میان تمدن یونان باستان و نواحی شرقی اطرافش عمدتا کمرنگ می شود. در میان ایرانیان از معدود کسانی که در مورد لزوم بازاندیشی در مورد مفهوم یونان از منظر تجدد کار کرده فریدون آدمیت است در کتاب "تاریخ فکر، از سومر تا یونان و روم". کتاب در نیمه اول دهه هفتاد شمسی منتشر شده است (بخشی اش در دهه شصت نوشته شده)، ولی عجیب آنکه نظریه آن در فضای روشنفکری ایران اصلا جدی گرفته نشده است و مورد شرح و نفد واقع نشده است.

پی نوشت- عکس در معبد آپولو، واقع در کلاروس در اطراف ازمیر گرفته شده است. معبد آپولوی کلاروس یکی از مراکز مهم کهانت در دنیای باستان است که در دوران رونقش زائرانی از نواحی مختلف خاورمیانه و ...برای زیارت و الهام بدانجا می آمده اند. از منظر دین شناسی تطبیقی هم تحقیقات فراوانی می توان در مقایسه ادیان یونانی و ادیان ایران باستان، و نیز اسلام، کرد.

۱۳۹۲ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

دفاع ادموند بورک از اصلاح طلبی و درسهایش برای ایران

برای کمک به پایان نامه آیدین در مورد محافظه کاری در انگلستان قدری ادموند بورک (Edmud Burke) می خوانم، آنهم عمدتا بر اساس شرح فرانک گورمان (نثر خود بورک، مثلا در "تاملاتی در انقلاب فرانسه" قدری ثقیل و قدیمی است و بدون شرح خواندنش دشوار است). نقد عقلانیت فلسفی از سوی بورک برایم زیاد جذاب نیست، و به نظرم باید آنرا در بستر زمانه اش و چون واکنشی از سر ترس به فلاسفه روشنگری فهمید، ولی نقد بورک بر انقلاب فرانسه، و کلا انقلابی گری، و طرفداری او از اصلاح بجای انقلاب، نکات جالب بسیاری برای ما ایرانیان دارد. بورک در دوران انقلاب فرانسه می زیست، و یکی از مهم ترین دغدغه هایش آن بود که انقلاب فرانسه به انگلستان سرایت نکند و نظام پادشاهی و اریستوکراتیک انگلستان همچون فرانسه از میان برداشته نشود. در این زمینه حتی نظرات افراطی داد و از جنگ با فرانسه دفاع کرد. بورک را می توان یکی از پدران محافظه کاری جدید دانست که شاید متاخرترین نظریه پرداز آن فون هایک بوده است. می دانیم محافظه کاران از اقتصاد آزاد دفاع می کنند، و معتقدند بازار بدون دخالت دولت خود را تنظیم می کند و سامان می دهد، و بر این اساس منتقد دولت رفاه و کلاً مداخله دولت در اقتصاد که از سوی چپها توصیه می شود هستند. 

قدری که اطلاعات محدود من در مورد انقلاب ها اجازه می دهد، شاید جز انقلاب آمریکا بقیه انقلابها (انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه، انقلاب ایران، چین، کوبا...) به نتیجه مطلوب خود نرسیدند. می دانیم در انقلاب فرانسه، بر خلاف تصور آرمانی که گاهی برخی از ما از آن در ذهن داریم، تعداد زیادی جانشان را از دست دادند. امروز هم تجربه وخیم کشورهای عربی پس از بهار عربی، خصوصا سوریه و مصر، پبش روی ماست.

شاید آنچه برای ایران مطلوب است نه اصلاح طلبی از نوع شل و ول و اصطلاحاً ماله کشی در چارچوب قانون اساسی موجود ایران، و نه انقلابی گری و به دنیال تغییرات بنیادی یک شبه بودن از نوع تجربه 57 است. باید به دنبال اصلاحات ساختاری و عمیق و در عین حال آرام بود. البته اینکه چنین اصلاحاتی در عمل چگونه می تواند رخ دهد را باید تحلیل گران سیاسی پاسخش را دهند، و پاسخش آسان نیست.

۱۳۹۲ بهمن ۱۷, پنجشنبه

در دفاع از عقلانیت

در این عالم 72 ملت میان ایرانیان که بسیاری در آن مدعی شده اند و هرکسی برای خودش خصوصاً در فیسبوک علمی برپا کرده، به نظرم عقلانیت اولین و آخرین معیار برای شناختن سره از ناسره است. به هر نحله ای که به هر بهانه ای عقلانیت را زیر سئوال می برد باید مشکوک بود. من زمانی به عقلانیت همه منتقدان وضع موجود خوشبین بودم ولی با تجربه فهمیدم که خوشبینی زیاد درست نیست و حتی مضر است. امروز دیگر دین آن اتوریته سابق را میان ایرانیان، لااقل میان تحصیل کرده ها، ندارد، و دیگر به راحتی نمی شود به نام دین به عقل حمله کرد. ولی کم رونق شدن دین نباید چشم ما را بر عقل-ستیزی سکولار ببندد. عقل-کوبی سکولار می تواند هم به نام اتوپیا و آرمانی رمانتیک و خیالی و دست نیافتنی باشد، هم به نام ملیت برتر بودن، هم به نام زن یا مرد بودن، و هم به اسم در اقلیت و مظلوم بودن، و هم به اسم مبارزه با سرمایه داری یا طرفداری از آن، و یا به اسم طرفداری از مردمی بودن و مخالفت با تخصص گرایی. نباید گول نقابهای سکولار ضدعقلی را که زیرکانه جزم اندیشی را تبلیغ می کنند خورد. دگماتیسم سکولاری که لباس خوش خط و خال برتن کرده، برتر از دگماتیسم دینی نیست، و حتی به خاطر فریبنده تر بودنش در شرایط کنونی ایرانیان، خطرناک تر از اولی می نماید.