۱۳۹۳ خرداد ۲۵, یکشنبه

دولت روحانی بعد از یکسال

کمی بیشتر از یکسال قبل خیلی از ماها در نهایت بر تردید غلبه کردیم و تصمیم گرفتیم در انتخابات شرکت کنیم. امروز که من به عملکرد یکسال گذشته دولت روحانی نگاه می کنم، به نظرم تصمیم ما در آن مقطع درست بوده است. امروز پس از گذشت یکسال مرزبندیها مشخص شده است، و هم خود روحانی و هم مخالفان اسلامگرایش می دانند که چه کسانی پایگاه اجتماعی دولت یازدهم هستند، و چه تفکراتی "دلواپس" اویند. اگر بخواهم نمره بدهم، به نظرم بیشترین نمره را در وزارت خانه های روحانی وزارت امور خارجه بگیرد، و پایین ترین نمره را وزارتهای کشور و دادگستری و اطلاعات. وضعیت وزارتهای فرهنگ و علوم کمی بالاتر از متوسط است. مهمترین اشتباه روحانی در انتخاب وزرا در چارچوب وسعش شاید انتخاب رحمان فضلی بوده است. تیم اقتصادی روحانی هم باید حواسشان باشد که عدم توجه به عدالت اقتصادی آنهم در دوران پسا احمدی نژاد می تواند پاشنه آشیل دولت باشد.


به نظرم تجربه انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته به ما می گوید باید در انتخاباتهای آینده خبرگان و مجلس شرکت کرد و به نامزدهایی که بیشترین زاویه را با اصولگرایان افراطی دارند رای داد. همینکه بتوان از تعداد افراطیون در مجلس و خبرگان به تعداد قابل ملاحظه کاست گام بزرگ بعدی در اصلاح است.

با تمام اینها من تا وقتی که قانون اساسی موجود با یک قانون اساسی لیبرال-دموکراتیک عوض نشود، وضعیت را مطلوب نمی دانم. برای شخص من دولت روحانی مرحله ای گذار برای تحولات مهمتر و عمیق تر در آینده به سمت دموکراسی واقعی است که در آن تمام طرز تفکرها (ی معقول) اجازه مشارکت آزادانه در سیاست کشور را داشته باشند.

۱۳۹۳ خرداد ۱۳, سه‌شنبه

فارابی ترک بوده یا فارس؟

دکتر محمدجواد مشکور پژوهشگر تاریخ ایران در مقاله ای در اسفند 1354 با عنوان "فاراب و فارابی" برای اثبات ترک نبودن فارابی به جمله ای از ابن سينا در آخر الهيات كتاب شفا در بحث مدينه‌ فاضله اشاره می کند. در آن جمله گویا شیخ الرئیس با اشاره به بحث مدینه فاضله فارابی گفته: "و انه لابد من ناس يخدمون الناس، فيجب ان يكون هؤلا يجبرون علي خدمه اهل المدينه الفاضله، و كذلك من كان من الناس بعيداً عن تلقي الفاضيله فهم عبيد’ بالطبع، نثل الترك والزنح، و بالجمله الذين نشأوا في غير اقاليم الشريفه التي اكثر احوالها ان ينشأفيها حسنه الامزجه صحيحه القرايح و العقول". کسانی که با نظریه شهر آرمانی فارابی آشنایند می دانند که در آن نظریه فارابی پیرو افلاطون اجتماع را به طبقات مختلف با مشاغل گوناگون تقسیم می کند، فلاسفه (یا پیامبران) را حکمران می داند و در این میان گروهی هم باید باشند که به طبقه حکیم یا فیلسوف یا پیامبر خدمت کنند. در تفسیر دکتر مشکور از نگاه فارابی گرای ابن سینا به مدینه فاضله در عبارت بالا تركان و زنگيان [سیاهان] روزگار قدیم از آنجا که عبيد و بنده بشمار مي‌رفتند و در سرزمينهاي می زیستند که آب و هوای آن پرورنده "قريحه صحيح و عقول سليم" نيست (آسیای میانه؟)، از فضيلت دورند و مجبور به خدمت به فیلسوفان مدينه فاضله (فارس زبانها؟) مي‌باشند. نتیجه گیری دکتر مشکور گویا آن است که چون فارابی فیلسوف بوده، نمی تواند ترک بوده باشد. (رجوع کنید به مقاله محمدجواد مشکور. “فاراب و فارابي“. دوره14، ش161 (اسفند 54): 15-20 ).


از نظر من این سخنان را باید مصداق نگاه پیشا مدرن و پیشا برابری فلاسفه قدیم، من جمله ابن سینا و خود فارابی و حتی خود افلاطون و ارسطو، به مقوله قومیت و نژاد دانست که در روزگار کنونی با نگاه دموکراتیک و لیبرال سازگاری ندارد. فلاسفه پس از دوران رنسانس هم در مواردی حرفهای نژادگرایانه (مثلا در مورد سیاهان آفریقا یا سرخپوستان قاره آمریکا) زده اند، ولی آیا ما وقتی امروز لاک یا میل یا مارکس یا نیچه می خوانیم، باید سراغ آن بخشهای حرفهای "منافی اصل برابری میان انسانها"ی ایشان برویم و یا برعکس آن بخشها را مصداق تاثیرپذیری فلاسفه از بستر نابرابری طلب زمانه خود بدانیم؟ به نظر من اتخاذ رویکری برابری طلبانه به نگارش تاریخ اقلیت های قومی/ملی، نه تنها با ماندن در "چارچوب علمی" در مطالعه تاریخ هیچ منافاتی ندارد، که بلکه لازمه آن است.

مشاهدات من می گوید استدلالهایی شبیه آنچه توسط مرحوم محمدجواد مشکور در مقاله فوق (که از قضا در دوران پهلوی نگاشته شده) آمده در وضعیت کنونی ایران حس خودی نبودن و ملی گرایی (غیرفارس) را در میان قومیت های غیر فارس زبان ایران تقویت می کند. پیشنهاد جدی می کنم علاقمندی برود و در این زمینه مطالعه تجربی و میدانی بکند و ببیند که تاثیر اینگونه سخن گفتن در مورد ترکها و عربها و سایر غیر فارس زبانان، حتی به اسم علم و تاریخ و فلسفه، در کسانی که ترک زبان یا عرب زبان و ... هستند چگونه است. من تقریبا یقین دارم تاثیر منفی و بر ضد علاقه درست و روای ما به تمامیت ارضی ایران است. امروز که سیاستگذاران بسیاری کشورها پی برده اند برای آنتگراسیون بیشتر اقلیتهای قومی/ملی در فرهنگ اکثریت باید کتابهای درسی تاریخ از نو نوشته شود (نمونه اش تاریخ سرخپوست ها یا سیاهان در کتابهای درسی مدارس آمریکا)، چرا ما در ایران برای حفظ وحدت ملی به دنبال چنین پروژه ای در تاریخنگاری نباشیم؟

۱۳۹۳ خرداد ۱۱, یکشنبه

دیداری با معلمِ اساتید فلسفه در ترکیه

پریروز فرصت شد در حاشیه کنفرانسی در موضوع "نگاه فیلسوفان اسکاتلندی به روشنگری" که با حضور اساتیدی عمدتاً از کشورهای مدیترانه برگزار شد با اولوغ نوطکو (Uluğ Nutku) همصحبت شوم. استاد نوطکو (متولد 1935) یکی از قدیمی ترین اساتید فلسفه ترکیه، موسس برخی از دانشکده های فلسفه در ترکیه و استاد بسیاری از مدرسان کنونی است.

هنگام صحبت با او هم یاد دکتر کریم مجتهدی معلم خودم در دوره فوق لیسانس فلسفه علم در ایران افتادم (که هرکجا هست سلامت باشد)، و هم یاد مرحوم پدربزرگ و عموی مادری ام در شیراز (مادر من شیرازی است، پدرم ترک). طرز لباس پوشیدن دکتر نوطکو و آن کت و شلوار خاکستری و خط- چین دارش خیلی شبیه پیرمردهای تحصیل کرده ایرانی در نسل پدربزرگان ما بود.
نوطکو هجا (هجا در ترکی شیوه ترکیه یعنی استاد) ترکی را خیلی قشنگ صحبت می کرد. نوعی ترکی پیراسته و ادبی با استفاده ای ملایم از لغات عربی که شاید مشابهش در زبان فارسی، فارسی-گویی داریوش آشوری باشد.

از او پرسیدم که آیا آتاتورک فیلسوف بود؟ گفت نه فیلسوف نبود، ولی منورالفکر (aydınlanmacı) بود. در مورد سفر رضاشاه به ترکیه به دعوت آتاترک، و حکومت های مصدق و محمدرضا شاه پهلوی اطلاعات خوبی داشت. مصدق را تحسین می کرد. می گفت پدر رضا پهلوی (در ترکیه خیلی وقتها وقتی می گویند رضا پهلوی منظورشان محمدرضا پهلوی است، به رضا شاه می گویند فقط پهلوی)، دولت-مرد نسبتاً خوبی بود، ولی پسرش بی کفایت بود. خطای بزرگ شاهِ پسر آن بود که با بسته کردن فضای سیاسی در ایران پس از کودتا بر علیه مصدق عملا موجب متمرکز شدن شیوه مخالفت سیاسی در حرکت دینی شد که به انقلاب منجر شد.
پرسیدم از نظر شما می توان گفت که حمله غزالی به فلسفه موجوب افول فلسفه شد؟ جواب داد حملات غزالی موثر بود، ولی نباید تک عاملی نگریست. از نظر او بدل شدن کلام اشعری به ایدئولوژی حکومت در دورانهای پس از شکوفایی تمدن اسلامی در زمان خلافت عباسی و بسته شدن فضای نقد و رقابت فکری یکی از دلایل اصلی افول فلسفه بوده است. می گفت عبارت فلسفه اسلامی غلط است، باید گفت فلسفه ای که به زبان عربی نگارش یافته. فارابی ترک بود، ولی چون در زمان او زبان ترکی به قدر امروز پختگی فلسفی نیافته بود، به زبان عربی که زبان علم آن روزگار بود می نوشت.

استاد نوطکو مانند بسیاری از اهالی فلسفه در ترکیه منتقد اردوغان بود. می گفت اردوغان "دینجی" است، نه "دیندار".
در زبان ترکی (خصوصا شیوه ترکیه) توانایی ساختن کلمات با پسوند "جی" ( cı,ci) یا "چی" (çı, çi) موجب غنای معنایی و تولید ترکیبهایی شده است که معادل دقیق آنها در فارسی وجود ندارد. مثلاً دو کلمه ای که با استفاده از این پسوندها در ترکی ساخته شده اند و در فارسی نداریم کلمات "فلسفه جی/چی" و "دینجی/دینچی" هستند. اگر بخواهیم بجای کلمه فیلسوف (filozof) که بار قوی تری دارد از کلمه ای متواضعانه تر استفاده کنیم که شامل تمام کسانی که با فلسفه سروکار جدی دارند اعم از استاد و دانشجو شود، از عبارت فلسفه جی/چی استفاده می کنیم.

هکذا است کلمه دینجی (dinci) در برابر کلمه دیندار (dindar). دیندار از نظر بار معنایی خنثی است، ولی دینجی یعنی کسی که تعصب و دگماتسیم دینی دارد. شاید در زبان فارسی بتوان با اضافه کردن پسوند "کار" ترکیبهای معنایی مشابهی درست کرد و گفت "فلسفه کار"، "دینکار".